مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۹۰ دی ۳, شنبه

بنشین به انتظارم


بی پروا بنشین بر جای خود که من می آیم
با همه دلهره ها بنشین بر جای خود که من می آِیم
با صبر بنشین بر جای خود من می آِیم
دیر و زود دارد ولیکن من می آِیم
مبادا که پیش از آمدنم زجای بر خیزی که من می آیم
مبادا که پیش از آمدنم حرکت از این بیش شتابان کنی که من می آیم
مباد که پیش از آمدنم واژه آزادی را بر زبان جاری کنی که من می آیم
مبادا که پیش از آمدنم طعم شیرین آزادی را طلب کنی که من می آِیم
مبادا که پیش از آمدنم پای در کوچه خیابان نهی که من می آیم
مبادا پیش از آمدنم فریاد آزادی خواهی سر دهی که من می آیم
چون که آمدم دیگر فرصتی نیست
بین من و تو لحظه ای درنگ چایز نیست
تو را می ستانم زین دنیا و به دنیای دگر برم
که در حسرت یک فریاد آزادی
که در حسرت یک لحظه پای در کوچه و خیابان نهادن
چو اسپند بر آتش هر دم فرصتی طلب کنی
لیک کنون جز سوختن در حسرت فرصت های رفته چاره ای نیست

۱۳۹۰ آذر ۱۲, شنبه

بطری شیر و ایران








چندی پیش با یکی در مورد ایران گفتگو می کردم مثالی برایم زد که دیدم مثال جالبی است که به نوعی بیان کننده نگاه متفاوت ما به ایران است
مثال از این قرار بود که فرض کنیم یک بطری شیر در دست داریم و در حال رساندن آن به مقصد هستیم در راه با کودکی بر خورد می کنیم که با ماشینی تصادف کرده است و به شدت مصدوم است حال کدام یک دارای برتری است که باید انجام داد: کمک به کودک یا رساندن بطری شیر به مقصد از پیش تعیین شده بدون هیچ تاخیری؟
اینجا دقیقا جایی است که نگاه انسانی هر فرد به او می گوید که جان کودک را باید نجات داد اما در زندگی روزمره ما چه چیزی بطری شیر و چه چیزی کودک است؟ در اینجا دو نوع دیدگاه نمایان می شوند
1-    دیدگاهی که می گوید بطری شیر، ایران است و کودک، امور زندگی روزمره خود شما است.
2-    دیدگاهی که می گوید بطری شیر، امور زندگی روزمره شماست و کودک، ایران است.
هر یک از ما بطری شیری در دست داریم و کودکی که تصادف کرده و به شدت نیازمند کمک است در روبرویمان داریم باید از خود بپرسیم که در دیدگاه ما بطری شیر و کودک تصادف کرده هر یک نمادی از چه هستند؟ و بر اساس آن یکی از دو دیدگاه را برگزینیم و خود را بدان متعلق بداینم من خود را متعلق به دیگاه دوم می دانم چرا که از نظرم ایران کودکی است که دچار صانحه ای دلخراش گشته و جانش در خطر است.
بی شک هر یک از دیدگاه ها را که برگزینیم به ناچار باید هزینه مربوط به آن را نیز پرداخت نماییم. این هزینه می تواند امور زندگی روزمره شما باشد که از آنها باز می مانید و یا ایران باشد.

۱۳۹۰ آذر ۸, سه‌شنبه

۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

صد بار گفتیم خشت نخست را کج نگذارمعمار جان


صد بار گفتیم نظریه هم می دهید به آخر و عاقبتش بیندیشید گوش ندادند و نظریه دادن والکی الکی خودشان را با ما آریایی ها قاطی کردن گفتند ما و شما ریشه هایمان از یک جا توی آسیای میانه است گفتیم نیست گفتند هست و به خاطرش جنگ جهانی راه انداختند. حالا دیدین نیست؟ حالا هم الکی نگو ایرانی ها آریایی نیستند برو ریشه خودت را درست بیاب ایرانی آریایی بوده و هست و خواهد بود.   

۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

درد دلی به بهانه هزاران بیانیه "جنگ نه"




قرن ها است که مردم ایران در پی چشیدن مزه شیرین آزادی هستند آزادی را دیریست که از این مردمان ربوده اند از آن لحظه که لشکر تازیان بر ایران مستولی شد و خون ایرانیان را آنقدر ریخت تا آسیاب ها با آن به حرکت در آیند ایرانیان تنها و تنها به آزادی می اندیشیدند و در این راه در طی 14 قرن گذشته خون ها داده اند ولی دریغ که هنوز تا رسیدن به آزادی راهی دراز در پیش است.
از زمان آغاز حمله تازیان به ایران عده ای همیشه بر طبل "جنگ نه" می کوبیدند شاید بتوان آغاز گر این "جنگ نه" را آنان دانست که راه نفوذ به شهر مداین را به تازیان خسته و فرسوده از محاصره بی ثمر نشان دادند یا که شاید بتوان آن را به سیاه دیلمی نسبت داد که فرمانده بخشی از ارتش ایران بود که برای جنگ با تازیان فرستاده شده بود ولیکن به جای جنگ از راه همکاری با آنان در آمد و باعث سقوط شهری دیگر از ایران به دست تازیان شد یا که نه شاید باید افشین را مسوول کوبیدن بر طبل "جنگ نه" دانست که بابک را تسلیم خلیفه عباسی نمود تا خلیفه عباسی اندام بابک را از بدن او جدا نماید و سرانجام او را بکشد و در بین دو نماز سری به اتاقکش زند تا دختران بابک را که اینک اسیر دست اویند مورد تجاوز قرار دهد. شاید هم بتوان "جنگ نه" را به آنان نسبت داد که جایگزینی تاریخ تازی را با تاریخ ایرانی ناپسند خواندند و مانعش شدند.
آه که چه بسیارند "جنگ نه" ها و چه دلخراش است هر حادثه که در پی آنها رخ داده است. در حادثه در پی این "جنگ نه" ها می بینیم که سخن از یک چیز است تسلیم، آری تسلیم تازی شدن. همه این "جنگ نه" ها در حالی در گوش ما خوانده شده است و می شود که همیشه جنگی بزرگ در جریان بوده است جنگ بین دو فرهنگ، از یک سو فرهنگ غنی و والای ایرانی و از سوی دیگر فرهنگ تازی. در همه این قرن ها به دست "جنگ نه" گوهای بیگانه پرست، فرهنگ ایرانی ضربه هایی بزرگ خورده است و اینک من خسته از این "جنگ نه" ها هستم من از تسلیم شدن بی جنگ خسته ام. باید طرحی نو در انداخت. باید حرکتی تازه نمود باید که به هر اشغالگر نه گفت چه تازی چه آمریکایی یا از هر مرز و بوم دیگری که باشد دیگر گوش من صدای بلند طبل "جنگ نه" یک سویه را نمی شنود چرا که دیری است سکوتم را شکسته ام و فریاد می زنم که گر "جنگ نه" پس این همه زخم بر تن فرهنگ من چیست؟ که اگر "جنگ نه" پس این همه نام غیر ایرانی از برای چیست؟ که اگر "جنگ نه" پس این تاریخ تازی از برای چیست؟ که اگر "جنگ نه" پس این سید و حاجی بازی از برای چیست؟ اگر "جنگ نه" پس آن آخوند تازی صفت از برای چه حکمران است؟ اگر "جنگ نه" پس آن همه ایرانی در زندان از بهر چیست؟  اگر "جنگ نه" پس نابودی مجسمه قهرمانان ایرانی از بهر چیست؟
برای نه گفتن به جنگ بسیار دیر است قرن ها است که جنگی بر پا است و ما را با “جنگ نه” های گوناگون فریفته اند و از همراهی کردن با بابک ها و مازیارها به دور داشته اند آری ما هم با جنگ سر سازگاری نداریم اما اکنون می دانیم که در میانه یک جنگیم یک جنگ که قرن ها است ادامه دارد و اینک برای جلوگیری از اضافه شدن نیروی سوم به نفع دشمن و برای جلوگیری از هرگونه شکست باید برخاست باید کاری کرد باید بودن را فریاد زد باید که هم صدا شد و ما هستیم گویان هم از اضافه شدن نیروی سوم در جبهه دشمن جلوگیری نمود و هم دشمن را از خانه بیرون نمود. بودن در هزاران بیانیه نیست، بودن در عمل است باید که هزاران بیانیه را به کناری انداخت و در میانه میدان، بودن را اثبات کرد.  



۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

پشتیبانی یا جلوگیری از جنگ کدام را باید برگزید


از زمان حمله آمریکا به افغانستان هر از چند گاهی در گمانه زنی ها احتمال حمله آمریکا به ایران افزایش می یابد و باعث ایجاد بحث هایی در پشتیبانی یا جلوگیری از آن بین موافقان و مخالفان جنگ می شود و در چند روز اخیر باز در گمانه زنی ها احتمال حمله آمریکا به ایران افزایش یافته است و من در این اندیشه ام که در کدام سوی باید بایستم آیا باید پشتیبان جنگ باشم یا که نه باید مخالف جنگ آمریکا با ایران باشم؟
از یک سو می نگرم که هم اکنون کشورم در اشغال عده ای بیگانه است و هر روز بیش از روز پیش به قهقرا فرو می رود بنابراین می گویم حال که کشور ما در اشغال است چه بهتر که در اشغال مردمانی با فرهنگ بالاتر از آنان که اکنون مشغول استعمار و استثمار ما هستند باشیم و از سوی دیگر می دانم که احتمال دارد حاصل این جنگ تنها ویرانی بیشتر ایران باشد و اشغالگران کنونی حذف نشوند بلکه همچنان بر مسند قدرت بمانند که این فاجعه ای بس بزرگ تر خواهد بود. و اما در مورد نقش مردم ایران
هم چنان اختلاف میان گروه های مخالف این نظام اشغالگر آنچنان بالاست که توانا در ایجاد حرکتی بزرگ و هماهنگ در میان مردم نیستند و هر یک تنها خود را نماینده خواست مردم ایران می دانند و این را خوب می دانند که هیچ یک از انان به تنهایی دارای پایگاه آنچنان بزرگی در میان مردم نیستند ولی از آن جهت که تنها قدرت را از برای خود می خواهند بنابراین حاضر به نشستن در کنار دیگر گروه های اپوزیسیون نیستند و از سویی خود مردم هم به نظر نمی رسد به آنچنان فرهیختگی ای رسیده باشند که بتوانند خود را از نیرنگ های اشغالگران به دور دارند و بتوانند حرکات اعتراضی هماهنگی را سامان دهند و چه بسا عده ای از آنان هم اکنون در حال لحظه شماری برای حمله آمریکا به ایرانند با این خیال که آمریکا زحمت آنچه را که آنها می بایست انجام دهد به جایشان انجام دهد.
این موارد باعث شده است تا من در انتخاب میان مخالفت یا پشتیبانی از جنگ بین ایران و آمریکا دچار سردر گمی شوم و نتوانم تضمیم بگیرم که کدام یک را باید بر گزید چرا که هر یک را که بر گزینم می تواند در پایان یک فاجعه برای ایران باشد.

۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه

باید تاریخ را گاه با نگاهی دیگر نگریست:


در این سرزمین ایران مواردی هست که نه متعلق به یک دوره و زمان خاص و نه وابسته به نوع سیستم حکومتی خاصی می باشد ابن موارد ارزشهایی ملی هستند متاسفانه عده ای از روی دشمنی با این ارزش ها و عده ای از روی باور اشتباه آنها را به شیوه حکومتی خاصی یا زمان خاصی متعلق می دانند و این عمل خواسته یا نا خواسته عده ای را از آن ارزش های ملی فراری می دهد و این در حالی است که اکنون رژیمی اشغالگر بر سرزمین ما ایران حاکم است که او نیز در تلاش و کوشش برای نابودی این ارزش ها لحظه ای درنگ نمی کند.
یکی از این ارزشهای ملی سال نخست هر کشوری است این که سال نخستین تاریخ کشور چه زمانی انتخاب شود دارای اهمیتی فراوان است زیرا از یک سو نشانگر قدمت، فرهنگ و پایداری یک سرزمین یا مردمانش است و از سوی دیگر این سال از حادثه ای مهم در تاریخ آن سرزمین یا آن مردم نشان دارد که این نقطه عطف اگر باعث سرفرازی مردمان آن سرزمین نباشد باعث سرافکندگی آنان نیز نمی شود.
ما در کشوری زندگی می کنیم که بی هیچ تردید دارای قدمت، فرهنگ و پایداری ای به مراتب بیش از 1390 سال است و از سوی دیگر در این کشور نقطه عطفی وجود دارد که نه تنها در تاریخ این سرزمین بی همتا بوده است بلکه در کل تاریخ این زمین بی همتاست و این نقطه عطف چیزی نبوده است به جز صدور نخستین فرمان حقوق بشر توسط کوروش بزرگ، قانونی که تا آن لحظه کسی نه دیده بود و نه شنیده بود. این حادثه 2570 سال پیش رقم خورد و ما چنان از این نقطه مهم و متفاوت تاریخمان فاصله گرفته ایم که گویی چنین لحظه ای در تاریخ ما مردمان ایران زمین وجود نداشته است و ما مردمانی هستیم که از 1390 سال پیش که پیامبر اسلام محمد بن عبدالله از مکه به مدینه مهاجرت کرده است ما دارای قدمت و فرهنگ شده ایم و این در حالی است که در آن روزگار ما را با سرزمینی که محمد در آن می زیسته هیچ پیوندی نبوده است و حتی در آن زمان شاید اندک مردمانی از این سرزمین از وجود چنین فردی خبر داشته اند و تنها پس از اشغال ایرانمان توسط سربازان عرب بود که همه ما آنها را شناختیم. این در حالی است که ما پیش از آنان دارای سیستم حکومتی و فرهنگ و تمدن بوده ایم و آنان به جز وارد کردن خسارات هنگفت به این کشور چیزی برایمان به ارمغان نیاورده اند و ما اکنون در تاریخ هایمان از سال نخست آنان به عنوان مبنای شمارش سال ها استفاده می نماییم و به نوعی این گفته آنان را تایید می نماییم که ما پیش از اسلام هیچ بوده ایم و پس از آنست که دارای فرهنگ و تمدن شده ایم و در ضمن همه اینها به آنها می گوییم که سرزمین ما همچنان در زیر یوغ استعمار شماست و ما بنده شماییم.
البته یکی از دلایل اصرار بر استفاده از این سال نخست عربی در میان بعضی از هم میهنان این است که عده ای دیگر از هم میهنان سال نخست مبنای شمارش سال ها در ایران را که سال صدور نخستین فرمان حقوق بشر از سوی کوروش بزرگ است را به حکومت پادشاهی مرتبط می کنند و هم میهنانی که با این سیستم حکومتی مخالفند چون نقطه ای دیگر را نمی یابند به سال نخست عربی تن در می دهند و این در حالی است که این سال نخست ماورای نوع سیستم حکومتی است و نباید آن را به سیستمی حکومتی نسبت داد و از ارزش ملی آن کاست و ارزش آن را به حد ارزشی برای یک سیستم حکومتی کاهش داد.  
هیچ حرکتی بدون یاری و همراهی بیشترین افراد یک جامعه به هدفش نمی رسد پس بیایید تا از سال نخست ایرانی به عنوان مبنای شمارش سال ها استفاده نماییم.  
امید است با بازگشت به ارزش های ملی و با یافتن شناختی کامل تر از خود، بتوانیم رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی را با کمترین هزینه ممکن از اریکه قدرت به زیر بکشیم.   

۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

بازگشت تلویزیون کانال یک به ماهواره هاتبرد


با پشتیبانی ایرانیان میهن دوست و پس از موفقیت در حذف نام سخنگوی جنبش ملی ما هستیم آقای شهرام همایون از لیست افراد تحت تعقیب پلیس بین الملل، بار دیگر تلویزیون کانال یک به ماهواره هاتبرد بازگشت 

فرکانس: 11179
سیمبول ریت: 27500
پلاریزاسیون: افقی
اف ای سی: 4/3
نام کانال: Ch1 TV

TV Freq: 11179
Symbol rate: 27500
Polarization: H
FEC : ¾,
Channel name: Ch1 TV

۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

دلم تنگ شده


دلم برای هوای آزاد تنگ شده
دلم برای یک لحظه دیدن رقص پرندگان در آسمان تنگ شده
دلم برای شنیدن صدای پر نشاط جوانان تنگ شده
دلم برای یک عشق بی ریا تنگ شده
دلم برای یک یار وفادار تنگ شده
دلم برای لمس پاهای رخش رستم بر تنم تنگ شده
دلم برای دیدن درفش کاویانی تنگ شده
دلم برای انسان هایی چون کوروش و رستم تنگ شده
دلم برای شنیدن صدای قدرتمند کاوه آهنگر تنگ شده
دلم برای آرش آن یار وفادار، آن خودباخته در عشق تنگ شده
دلم برای روزهای پرافتخارم تنگ شده
من ایرانم اسیر در دست ملایانم دلتنگ لحظه آزادیم


۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

فقط یک توضیح


با توجه به اینکه می بینم عده ای از اصلاح طلبان و به ویژه سر دسته شان خاتمی، دم از انتخابات آزاد می زنند و بسان آن اشغالگر بزرگ خمینی خونریز در مورد حرفی که می زنند به کلی گویی بسنده می کنند و عده ای در اینترنت به شدت به تبلیغ نظرات این افراد مشغولند. بر خود واجب دیدم که از آنها خواستار توضیحی کامل و روشن شوم. امید است این مطلب را ببینند و پاسخی دهند.
 آقای خاتمی لطف کنید و این انتخابات آزادی که می گویید را برای من شرح دهید تا من کاملا متوجه بشوم که در انتخابات آزاد  مد نظر شما آیا هر ایرانی فاقد از نوع اندیشه سیاسی و مذهبی اش امکان در معرض انتخاب مردم قرار گرفتن بدون اینکه نیازمند عبور از فیلترهای این نظام اشغالگر داشته باشد را دارد؟(البته سپاسگزار می شوم در مورد پادشاهی خواهان، جمهوری خواهان سکولار، کمونیست ها و مجاهدین خلق با نام بردن از یک از این گروه ها نظر خود را بگویید) یا اینکه منظور شما از انتخابات آزاد یک انتخاباتی است مثل آنچه  که شما را به ریاست جمهوری این حکومت اشغالگر رساند؟ یا اینکه مثل آنچه است که دولت شما انجام داد و احمدی نژاد از درونش در آمد؟ 

۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه

جمهوری اسلامی اشغالگر ایران است باور کن بالایار


امروز موضوع داغی زدم که هنوز هم هستش فقط عنوانش را بالایار مربوط به این بخش عوض کرد چنری پیش که سر عوض کردن لوگوی بالاترین بخاطر روزهای مذهبی عده ای صدایشان در آمده بود می گفتند باید فرهنگ تحمل را یاد بگیریم خوب من امروز وزه این فرهنگ تحمل را با اصلاح عنوان موع داغی که زدم چشیدم البته قبلا هم چشیده وبدم و هر چه موضوع داغی برای جنبش ما هستیم می زدم با وجود تعداد لینک لازم در کسر ثانیه حذف می شد و حتی نمی گذاشتند من وقت کنم لینک ها را اضافه نمایم هر چند که طبق قوانین من باید نیم ساعت برای اضافه کردن لینک ها وقت می داشتم اما خوب این افرادی که خیلی فرهنگ تحملشان بالاست به خاطر اینکه من خسته نشم و یک وقت دستم درد نگیره پیش از اضافه شدن لینک ها موضوع داغ را حذف می کردند اما حالا عنوان موضوع داغ من امروز چی بود
واکنش ها به خبر خنثی شدن عملیات تروریستی جمهوری اسلامی اشغالگر ایران در آمریکا

 که بر و بچ بالا زحمت کشیدن و واسه اینکه باور دارند جمهوری اسلامی داره جون به قربون ایران می کنه و اصلا سرمایه های ملیمون را به حراج نگذاشته و پرچم ملی را به زیر نکشیده و تنها پرچم در دنیا که به زبان بیگانه است را به عنوان پرچم کشورمان بالا نبرده زحمت کشیدن و قسمت اشغالگر ایران را حذف کردن حالا چه سودی این کار براشون داره یا اینها به کجا بندن را من که نمی دانم اما آدم از بعضی کارها همچین بگی نگی یک سک بزرگی در ذهنش ایجاد می شه دیگه کاریشم نمی شه کرد آخه اونجا سانسور بردار نیست که نیست البته یادم نره بگم که تا باور نکنیم جمهوری اسلامی یک حکومت اشغالگر ایران است مبارزاتمون هم به جایی که باید برسد نمی رسد یعنی خواب آزادی را هم نمی بینیم تا چه رسد که در بیداری لمسش کنیم البته خیلی هم مهم نیست که فکر کنیم این آخونها از ریشه تازیانند یا یک مشت آدم فضایی مهمترین بخش اینه که باور کنیم که اینها اشغالگرند با هر اصل و ریشه ای که می خواهند باشند.



۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه

کاری کن که از بغض سید علی، ملت کنه نگاه بی بی سی


در این مدتی که نمی نوشتم سخت درگیر کارهای روزمره زندگی بودم و وقتی نداشتم که بنویسم اما خبرها را همچنان پیگیر بودم و در این میان خبری در مورد  بی بی سی بود که امروز به آن می پردازم.
بی بی سی بنگاه خبر پراکنی بریتانیای بزرگ، شبکه ای ظاهرا مستقل است که بودجه اش را وزارت خارجه انگلستان تامین می نماید. اما خوب حالا ارتباط این بی بی سی با سید علی چیست که نام  بی بی سی را من به کار بردم.
زندگی بر اساس حساب دو دو تا چهارتا می چرخه و هیچ جای اون از این حساب خارج نمی شود حالا بر هیمن اساس من ارتباط  بی بی سی را با سید علی بررسی می نمایم.
عده ای از ما ایرانی ها که نمی دانم کمند یا زیاد، این آخوندها را احمق و نادان و بی عرضه فرض می کنیم و بر هیمن اساس فکر می کنیم که این افراد در عین حماقت حرفی را می زنند بنابراین در اون دغل و شیله پیله ای نیست اما غافل از این سخن یکی از بزرگانیم که من نامش یادم نیست " نخستین روحانی یا همون آخوند نخستین شیادی بود که به نخستین فرد ساده دل برخورد." خوب حالا این سخن را در همین جا رهایش می کنیم و می رویم سراغ همان اندیشه که می گوید "یک آخوند یک احمق است" و به بررسی درستی یا نادرستی آن می پردازیم.شاید برای رسیدن به پاسخ این پرسش باید بپردازیم که چرا آخوندها به  جای اینکه نام تلویزیون های ایرانی در خارج را بیاورند نام بی بی سی را چپ و راست می آورند و آنرا چون دشمن شماره یک خود نشان می دهند و این در حالی است که بی بی سی پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی باعث آغاز یا تشدید هیچ حرکت اعتراضی در ایران نشده است.
خوب پاسخ پرسش
جمهوری اسلامی اشغالگر ایران به خوبی می داند مردم از آن تنفر دارند بنابراین بهترین استراتژی برای بقا چیست؟ دقیقا ایجاد دشمن، اما این دشمن باید خصوصیاتی داشته باشد
1-    تنها در ظاهر اندکی دشمن باشد. با برخورداری از این شرط مخالفین تصور خواهند کرد که این دشمن یک دشمن واقعی برای جمهوری اسلامی اشغالگر است و در نتیجه به جای دنبال دشمنان واقعی رفتن در خواب خوشی فرو می روند که نتیجه ای جز عدم تحرک و نا امیدی ندارد
2-    دارای ریشه ایرانی نباشد. اگر دشمنی که جمهوری اسلامی می سازد دارای ریشه ایرانی باشد با دو مشکل برخورد می کند نخست آنکه دیگر دامنه مانورش به اندازه اکنون در مورد وابستگی معترضین به بیگانگان باز نیست . دوم اینکه یاتن چنین دوستی در بین ایرانیان بسیار مشکل است زیرا هیچ یک دارای آنچنان منافع مشترکی با جمهوری اسلامی نیستند که نبود جمهوری اسلامی باعث کاهش منافعشان شود و بر فرض هم اگر چمهوری اسلامی به گروهی یا کسی چنین پیمانی بنئئ هر آن ممکن است آن گروه یا کس از دوستی واقعی به دشمنی واقعی برای جمهوری اسلامی تبدیل شود.
خوب برای ایجاد اعتبار در این رسانه در بین مخالفین هم باید راهی اندیشید بهترین راه چیست؟ درست است برای جمهوری اسلامی که می داند مردم ازش تنفر دارند و هر آنچه گوید خلافش را در صورت امکان انجام می دهند بهترین راه این است که بر علیه دشمن خود ساخته تبلیغ کند بنابراین مخالفین با تصور اینکه این آخوند خنگه و شیله پیله ای ندارد به سمت بی بی سی کشیده خواهند شد ابته گاهی لازم است پیاز داغش زیاد بشه و چند تایی هم با این عنوان بازداشت بشوند.
حال برای اثبات این داستان دو نمونه از تظاهرات های ایران را می گذارم که بی بی سی نه نقشی در آنها داشته و نه حتی خبرهایشان را پخش کرده بلکه این تظاهرات ها توسط یک رسانه ایرانی در خارج سامان داده شده است.
خوب حالا به نظر شما آخوند احمق است یا شیادی که آن بزرگ گفته است؟

۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

پس این سیدها در ایران چه می کنند؟


اگر فرزندان بانوانی ایرانی که با مرد کشور بیگانه ازدواج نموده اند ایرنی نیستند پس پیش از هر کس و هر فردی هر آنکس که ادعای سید بودن دارد، ایرانی نیست. چرا که حاصل تجاوز مردان تازی به بانوان ایرانی هستند پس ای کمیسیون قضایی و حقوق مجلس لطف کنید و آنها را به کشور خودشان که عربستان باشد باز پس بفرستید و ما را از آنها رهایی بخشید و  از همه زودتر خامنه ای خونخوار را بفرستید

۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

زین خواب شوم بیدارم کنید


مردمانی از پی لقمه نانی
تا کمر خم شده پیش اشغالگر
که شبش روز و روزش شب نشود
گر نکند تجاوز به یکی از َآنان
سکوتشان مرگ بار است
گویی زبانشان بریده
یا که از حلقوم بیرون کشیده
دستانشان گویی بی انگشت
نا توان از نوشتن
چشمانشان بی فروغ
نا توان از دادن امید
پاهایشان شکسته
نا توان از رفتن
به هر فرزند حاصل تجاوز
گویند سید و بر سر گذارندش
فرزند خود را بر زیر دست سید گمارند
به من نگو که این مردمان همانانند
که کوروش بود پادشاهشان
اینان نی ز خرد نی زدانش نبرده حاصلی
کوروش کجا و چنین مردمانی کجا
کوروش بنا نهاد حقوق بشر را
اینان که بهر خود حقوق حیوان را هم قائل نیستند
گر این خواب است و نیست واقعیت
زین خواب شوم بیدارم کنید

۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

از حرف تا عمل


حرفش همه این بود
که انسان هر روز بود در تحول
پس مکن مقایسه بین دیروز و امروزش
او را در امسال بین
آنچه می گوید امروز، همان پذیر
مگو دیروز بوده این کاره یا آن کاره
ببین امروز نداره پست سیاسی
اومده مقابل دروغ بایسته
اومده از حقت دفاع کنه
گفتم باشه هر چه تو گویی
اما نکند باز فردا بشه داستان اون خمینی
که فردا گفت هر چه گفتم دروغ بود
گفت باز حرف دیروز زدی
بیا و مثبت اندیش باش
گفتمش باشه امروز را می گویم
گفتمش این می گوید دفاع از حریم مومن
من که مومن نیستم پس در خطر هستم
گفتش نه بابا چنین نیندیش
مومنی که به نماز و روزه نیست
منظورش هر آدم خوب است
این دین و آن دین ندارد
بی دین و با دین ندارد
گفتیم از این نیز گذریم
طرف سر از آمریکا در آورد
شعار مردم را چپ و رو کرد
بعدش دیدمش به همراه نیاک
خراب شده سر نمایندگان کنگره
که مبادا خارج کنند نام مجاهدین از لیست سیاه
گفتم از بهر چیست این همه دغدغه
گیرم اینها خارج شوند از لیست سیاه
تو را چه خسران رسد؟
گفتا نگو که اینها تروریستند
این کرده و آن کرده در قدیم
گفتمش اینها گویند دیگر نکنند مبارزه مسلحانه
تن دهند به مبارزات مسالمت آمیز
گفت مکن باور اینها دارند در پی هر پرده
هزار نمایش در چنته
گفتمش لیک گر باور کرده بودم آنچه گفته بودی
زین پس کنم بر عکس آنچه تو گویی
چون بین حرف و عملت
بود فاصله از زمین تا آسمان
اندرون تو نبود یک قلم راستی


۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

یک پاسخ آری یا خیر چه میزان سخت است؟


5 روز از روزی که اسامی 9 نفر شامل آقایان نوری زاده، سازگارا، جوادی، پاشایی، قصیم، مهر، میبدی، شریعتمداری و انصاری که از طیف های متفاوت سیاسی هستند به عنوان افراد پیشنهادی از سوی جنبش ملی ما هستیم بیان شده، می گذرد و همچنین اشاره شده است هر کس که فکر می کند شایسته حضور در این جمع است بیان کند و یا اگر مردم فکر می کنند شخصی می بایست در این جمع باشد و نیست، می توانند زنگ بزنند و نام او را نیز بگویند که تا کنون نام چندین شخصیت نیز همچون بانوها مهرانگیز کار و شیرین عبادی و آقای لاهیجی از سوی مردم پیشنهاد شده اند و به این لیست افزوده شده اند
هدف از تشکیل چنین جمعی این است که این افراد بنشینند و با هم گفتگو کنند و تظاهرات بزرگی در روز 10 اکتبر روز جهانی مبارزه با اعدام از سوی مخالفان جمهوری اسلامی شکل دهند با تکیه بر دو جمله: نخست ما خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم و دیگر اینکه  نوع حکومت سکولار و دموکراتیک آینده ایران را مردم تعیین خواهند کرد.
در این میان جنبش ملی ما هستیم و تلویزیون کانال یک، نقشی بیش از تامین هزینه های مربوط به تشکیل جلسات این جمع را نخواهند داشت.
اما تاکنون به جز آقای بیژن مهر و فواد پاشایی که پاسخ مثبت داده اند و طرفدارن نظام پادشاهی که خواهان تعیین نماینده توسط خودشان شده اند هیچ کدام دیگر پاسخی بیان نداشته اند؟ در اینجا برای افرادی چون من این پرسش ایجاد می شود که واقعا پاسخ به چنین درخواستی چه میزان سخت است که این افراد هیچ کدام به آن تا کنون پاسخی نداده اند؟ افرادی که همه از هم دلی و همراهی، آزادی و آزاد منشی برای نجات ایران دم می زنند.
 امیدوارم که هر چه سریعتر این اقایان و بانوان پاسخ خود را در این مورد بیان کنند.



Kindle 3G, Free 3G + Wi-Fi, 3G Works Globally, Graphite, 6" Display with New E Ink Pearl Technology - includes Special Offers & Sponsored ScreensaversHDMI Cable 2M (6 Feet)

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

از انقلاب تا انقلاب


از انقلاب تا انقلاب
برای ما از گذشتگان چون سایر ملت های جهان درس های فراوانی چه در قالب داستان و چه در قالب وقایع تاریخی بر جای مانده است که باید از آنها به عنوان چراغ راه آینده مان استفاده نماییم و اگر بدان ها بی توجهی نماییم بی شک عاقبتی بهتر را هرگز نخواهیم دید. می توان گفت همه ما با داستان پیرمردی که از پسرانش می خواست تا تیکه های بارک چوب را بشکنند آشناییم نکته این داستان در یک جمله بود همگرایی رمز شکست ناپذیری است.
سال 2537 ایرانی چیزی نمی توانست آن انقلاب را رقم بزند مگر همگرایی نیروهای مخالف حکومت شاه، هر چند این همگرایی نه بر پایه مشترکات در عین حفظ اصول بلکه بر پایه مشترکات در عین زیر پا نهادن تمام اصول بنیادی گروه ها به خاطر عقاید یک گروه خاص بنیان نهاده شده بود و حاصلش نیز نمی توانست جز آنچه امروز هست باشد.
اکنون 32 سال از آن زمان می گذرد و بازماندگان رژیم سابق و بسیاری از همراهان آن انقلاب(مجاهدین، کمونیست ها و ...) در صف مخالفان حکومت جمهوری اسلامی ای هستند که  حاصل آن انقلاب است و تمامی این جریانات، رژیم حاکم بر ایران را رژیمی نالایق و ناکارآمد می داند و در زمان سخن گفتن حتی به اندازه یک کودک خردسال هم برای دولتمردان این رژیم زیرکی و رندی قائل نیستند و آنها را انسان هایی سفیه و نادان و فاقد پشتوانه قوی مردمی می دانند. 
با توجه به این مطلب برای هر نظاره گر بی طرفی این پرسش ایجاد می شود پس چگونه است که چنین رژیمی 32 سال پابرجاست و هر آنچه خواسته است انجام داده است؟ آیا سخن مخالقینش در مورد نادانی و کم خردی حاکمان امروز گزافه است؟ آیا حاکمان امروز دارای پشتوانه مردمی قوی هستند چنان که می گویند؟ یا مورد دیگری باعث این پابرجایی رژیم حاک بر ایران است؟
در اینجا کوشش می شود تا به شکلی ساده و خلاصه علت های ناکامی مخالفین در این 32 سال بیان شود
1-    گسست در درون نیروهای مخالف
2-    رندی حاکمان و زیرک نبودن مخالفان
3-    همگرایی در بین طرفداران رژیم حاکم
4-    منافع اقتصادی دیگر کشورها
5-    نفوذ عوامل جمهوری اسلامی و میدان داری افراطیون
گسست در درون نیروهای مخالف:
در طی این 32 سال نیروهای مخالف نه تنها که  نتوانسته اند بر سر اشتراکات خود به تفاهم رسیده بلکه در میان هر گروه دو دستگی یا چند دستگی ایجاد شده است و هر یک خود را علمدار واقعی اندیشه آن جریان می داند به عبارتی دیگر می توان چنین گفت که به جای ایجاد هر انقلابی که باعث فرو پاشی نظام حاکم گردد ما با شورش های فراوان در درون نیروهای مخالف روبرو بوده ایم که این خود وابسته است هم به علت های دیگر ناکامی نیرو های مخالف و هم به رفتار دیکتاتور مآبانه نهادینه شده در درون افراد و میل قدرت طلبی و جاه طلبی آنان.
رندی حاکمان و زیرک نبودن مخالفان:
رژیم حاکم بر ایران دارای دولتمردان بسیار رندی است و این رندی تنها در راستای حفظ مقام و قدرتشان و غارت دارایی ملت ایران است. این رژیم به خوبی می داند که مردم به ستوه آمده همیشه به دنبال راهی برای خلاصی از این شرایط هستند حال هر چند این راه تنها در حرف بتواند آنها را امیدوار به آینده نماید و وعده زندگی بهتری برای آنها بدهد بنابراین خود را در یک حزب و دسته  خلاصه ننمود و بلکه دو گروه را ایجاد نمود که شامل اصولگرایان و اصلاح طلبانند که ازاصولگرایان برای سرکوب مخالفین در درون ایران و از اصلاح طلبان  برای امیدوار نگه داشتن افراد نسبتا مخالف درون مرزکه دارای اکثریت هستند و مانع پیوستن آنها به نیروهای مخالف کامل چه در درون و چه در برون مرز شدن و از سوی دیگر از اصلاح طلبان برای کوبیدن و سرکوب هر چه سنگین تر نیروهای مخالف در خارج از ایران استفاده می نماید.
در اثر زیرک نبودن بسیاری افراد حاضر در بین نیروهای مخالفین به خصوص در بین طرفداران، به راحتی در دام های گسترده شده توسط رژیم حاکم گرفتار آمده و چون مزدورانی بی اجرو مواجب برای رژیم کار می کنند از جمله عده ای پیدا می شوند که می گویند با هر جریانی که از مردم برای مبارزه پول بگیرد مخالفند و اگر به آغاز این شیوه اندیشه بنگریم خواهیم دید که این نوع اندیشه برخاسته از سوی اصلح طلبان است که برای تضعیف نیروهای مخالف و فاقد بنیه مالی نمودن آنها با قیافه ای حق به جانب این را مطرح نموده اند و متاسفانه برخی از نیروهای مخالف در این دام افتاده اند و با آنکه حتی در کشورهایی زندگی می کنند که نامزدهای ریاست جمهوریش برای تامین هزینه های انتخاباتی پول از مردم جمع می نمایند و حتی کمک مالی شرکت ها به میزان مشخصی محدود شده است تا نتوانند بر رییس جمهور آینده تاثیر داشته باشند اما این افراد به نامزدهای اصلاح طلب در درون ایران بی توجه به اینکه این افراد سهام داران غارت ثروت مردم ایرانند، نگاه می کنند که بدون کمک مالی از مردم  عادی گرفتن خرج های میلیاردی می کنند و از مخالفین نیز توقع دارند چون این غارتگران خرج نمایند بی آنکه از مردم یاری جویند. گاه نیز بخشی از مخالفین که قادر می شوند حرکتی را سامان دهند به دلیل آنکه چالش سنجی مناسبی را انجام نمی دهند دچار وقفه یا شکست می شوند از جمله این حرکت ها می توان به جنبش ما هستیم اشاره نمود که علی رغم عدم همراهی سایرسران نیروهای مخالف بر خلاف طرفدارانشان تواسنته بود حر کتی را سامان بخشد و تا کوچکترین شهرها و دهات ایران نیز نفوذ کند به علت آنکه نتوانسته بود چالش انتخابات را پیش بینی نماید اگر نگوییم دچار شکست شده، باید بگوییم که دست کم دچار وقفه ای دو ساله یا بیشتر گشته است.
همگرایی در بین طرفداران رژیم حاکم
یکی از راه های پیروزی ساده تر بر دشمن ایجاد اختلاف و دو دستگی در میان نیروهای آن است اما با توجه به اینکه نیروهای هوادار جمهوری اسلامی، روحانیون اسلامگرایی هستند که در پی مال و منال دنیا هستند و به هیچ قیمتی حاضر به از دست دادن موقعیت به دست آمده نیستند هر چند که از این خوان نعمت اندکی به آنها برسد چرا که می دانند پس از این رژیم دیگر نابرده رنج از این خوان نعمت بهره ای نخواهند برد و این آخوندها مقلدینی دارند که بی جون و چرا به سخنانشان که از آن با عنوان فتوا یاد می کنند گوش می دهند بنابراین ایجاد دو دستگی و اختلاف در بین این افراد به خصوص در محدوده سرانش که ریشه اشتراکشان را به خوبی می شناسند کاری بس دشوارو سخت است.
منافع اقتصادی دیگر کشورها
بی شک بسیاری از کشورهای بزرگ و توسعه یافته جهان امروز نفعی سرشار از اوضاع حاکم بر ایران می برند و با گرفتن باج های اقتصادی از جمله نفت ارزان قیمت، از انجام هر گونه اقدام سیاسی شدید بر علیه این رژیم خونخوار پرهیز می کنند و در بسیاری موارد با این رژیم در حذف مخالفینش همراهی می کنند که از موارد آن می توان به آنچه در مورد قتل دکتر شاپور بختیار و دکتر فریدون فرخزاد رخ داد اشاره نمود.
نفوذ عوامل جمهوری اسلامی و میدان داری افراطیون
این بسیار احمقانه است اگر فکر کنیم که یک رژیم که در قرن 21 در حال حکمرانی است از تکنیک های اطلاعاتی استفاده ننماید و برای ایجاد دو دستگی و چند دستگی و با هبر شدن از اوضاع درون گروه ها افرادی را به درون آنها نفرستد و گاه این افراد چون کاسه داغ تر از آش عمل می نمایند و باعث دو دستگی می شوند و عده ای نیز به گمان اینکه این طرف خیلی خوب است به دورش جمع می شوند و زیر نظر این فرد به برخورد با یاران سابق خود می پردازند به هر روی این عناصر نفوذی به شکل های متفاوت رفتار می کنند اما آنچه که میدان را برای میدان داری این افراد باز می گذارد خالی شدن صحنه از افرادی است که اندیشه ای متعادل و دموکرات دارند و از ترس درگیر شدن با این افراد و فحش و ناسزا شنیدن و متهم به این یا آن عمل ناشایست از سوی این افراد افراطی شوند به گوشه انزوا خزیده اند و در خانه هایشان نشسته اند تا شاید روزی معجزه ای گردد و این افراد افراطی خود به خود تبدیل به افرادی معتدل و دموکرات گردند غافل از اینکه این عمل آنها تنها تضیف جبهه خودشان را در پی دارد.
هر پروژه برای به سرانجام رسیدن باید یک سری مراحل را پیش از هرگونه عمل اجایی طی نماید تا به پاسخ مناسب برسد ایم برخی از مراحل مهم عبارتند از
1-    نیاز سنجی
2-    امکان سنجی
3-    چالش سنجی
حال به همین شیوه بررسی پروژه همگرایی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی می پردازیم در اینجا منظور از نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی نیروهایی هستند که خواستار نظامی دموکراتیک و سکولار برای ایرانند و این مقصود را از روش های مسالمت آمیز پی می گیرند و البته ادعای فعلی این گروه ها مورد نظر است و نه آنچه در گذشته انجام داده اند
نیاز سنجی
در این بخش این پرسش مطرح است که آیا نیازی به همگرایی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی احساس می شود یا نه؟
با توجه به عدم موفقیت هیچ یک از گروه های مخالف و پند های نهفته در داستان های قدیم که در آغاز این نوشتار بدان اشاره شد امروزه نیاز به همگرایی در بین نیروهای مخالف بیش از همیشه احساس می شود
امکان سنجی
در این بخش این پرسش مطرح است که آیا امکان همگرایی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی وجود دارد یا خیر؟
بی شک اگر این نیروها نه از برای کسب قدرت تنها و بلکه پیش از آن به دنبال آزادی ایران و ایرانی و برقراری نظامی سکولار و دموکرات باشند این همگرایی به راحتی امکان پذیر است
چالش سنجی
در این بخش به مشکلاتی که ممکن است در حین اجرای پروژه همگرایی نیروهای مخالف پیش آید پرداخته می شود
1-    تجمعات افراطیون هر گروه در راستای مبارزه با همگرایی
2-    ترس از قدرت گرفتن یک گروه در آینده و سرکوب شدن دیگر گروه ها مانند سال 37
3-    زد و بند یک یا چند گروه با جمهوری اسلامی
4-    خارج شدن یک یا چند گروه از این همگرایی بر اثر عدم باور درونی به دموکراسی
که برای هر یک از این چالش ها باید راه کاری اندیشیده شود تا بتوان این پروژه را با موفقیت به پایان رساند

بی شک در همه موارد ذکر شده نواقصی هست که امیدورام خوانندگان هر آنچه را که حس می کنند کم است بدان در بخش نظرات بیفزایند تا به غنای مطلب برای سایر خوانندگان افزوده شود.

۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

من از جانب خودم بخشش عمومی اعلام می کنم



من یک جوان ایرانی که در دوران نکبت بار جمهوری اسلامی به دنیا آمده ام و دوران زندگیم را که می شد با داشتن همه آزادی ها به جز آزادی سیاسی سپری نمایم به خود حق می دهم بابت این از همه آنها که رژِیم گذشته را سرنگون کردند و نتوانستند رژیم بهتری مستقر نمایند که هیچ، بدتر از آن را به ارمغان آوردند و از رژیم پهلوی بابت اشتباهاتی که انجام داد که حاصلش انقلاب نکبت بار سال 2537 ایرانی و روی کار آمدن رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی بود  طلبکار باشم و حق دارم به همچنین از تمام آنان که در این 32 سال حکومت ننگین جمهوری اسلامی پست و مقامی داشته اند بابت کوششان برای شتشوی مغزی دادنم، به علت تخریب دوران کودکی، نوجوانی و جوانیم، تخریب چهره ایرانی در سطح جامعه بین الملل و هزاران دلیل کوچک و بزرگ دیگر طلبکار باشم بیان کنم که من به شخصه (دقت کنید که خودم را می گویم نه فرد دیگری را) هر فردی از هر گروهی و اندیشه سیاسی را که از امروز برای ایجاد ایرانی آزاد و آباد و دارای حکومتی دموکرات و سکولار کوشش نماید می بخشم و در آینده خواهان تشکیل هیچگونه دادگاهی برای او جهت رسیدگی به اعمالش تا پیش از نوشتن این مطلب نیستم حال حتی اگر این فرد خامنه ای یا احمدی نژاد، مریم رجوی یا فردی از خاندان پهلوی، بنی صدر یا موسوی، یا هر فرد شناخته شده یا نشده دیگری باشد.