مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

درد دلی به بهانه هزاران بیانیه "جنگ نه"




قرن ها است که مردم ایران در پی چشیدن مزه شیرین آزادی هستند آزادی را دیریست که از این مردمان ربوده اند از آن لحظه که لشکر تازیان بر ایران مستولی شد و خون ایرانیان را آنقدر ریخت تا آسیاب ها با آن به حرکت در آیند ایرانیان تنها و تنها به آزادی می اندیشیدند و در این راه در طی 14 قرن گذشته خون ها داده اند ولی دریغ که هنوز تا رسیدن به آزادی راهی دراز در پیش است.
از زمان آغاز حمله تازیان به ایران عده ای همیشه بر طبل "جنگ نه" می کوبیدند شاید بتوان آغاز گر این "جنگ نه" را آنان دانست که راه نفوذ به شهر مداین را به تازیان خسته و فرسوده از محاصره بی ثمر نشان دادند یا که شاید بتوان آن را به سیاه دیلمی نسبت داد که فرمانده بخشی از ارتش ایران بود که برای جنگ با تازیان فرستاده شده بود ولیکن به جای جنگ از راه همکاری با آنان در آمد و باعث سقوط شهری دیگر از ایران به دست تازیان شد یا که نه شاید باید افشین را مسوول کوبیدن بر طبل "جنگ نه" دانست که بابک را تسلیم خلیفه عباسی نمود تا خلیفه عباسی اندام بابک را از بدن او جدا نماید و سرانجام او را بکشد و در بین دو نماز سری به اتاقکش زند تا دختران بابک را که اینک اسیر دست اویند مورد تجاوز قرار دهد. شاید هم بتوان "جنگ نه" را به آنان نسبت داد که جایگزینی تاریخ تازی را با تاریخ ایرانی ناپسند خواندند و مانعش شدند.
آه که چه بسیارند "جنگ نه" ها و چه دلخراش است هر حادثه که در پی آنها رخ داده است. در حادثه در پی این "جنگ نه" ها می بینیم که سخن از یک چیز است تسلیم، آری تسلیم تازی شدن. همه این "جنگ نه" ها در حالی در گوش ما خوانده شده است و می شود که همیشه جنگی بزرگ در جریان بوده است جنگ بین دو فرهنگ، از یک سو فرهنگ غنی و والای ایرانی و از سوی دیگر فرهنگ تازی. در همه این قرن ها به دست "جنگ نه" گوهای بیگانه پرست، فرهنگ ایرانی ضربه هایی بزرگ خورده است و اینک من خسته از این "جنگ نه" ها هستم من از تسلیم شدن بی جنگ خسته ام. باید طرحی نو در انداخت. باید حرکتی تازه نمود باید که به هر اشغالگر نه گفت چه تازی چه آمریکایی یا از هر مرز و بوم دیگری که باشد دیگر گوش من صدای بلند طبل "جنگ نه" یک سویه را نمی شنود چرا که دیری است سکوتم را شکسته ام و فریاد می زنم که گر "جنگ نه" پس این همه زخم بر تن فرهنگ من چیست؟ که اگر "جنگ نه" پس این همه نام غیر ایرانی از برای چیست؟ که اگر "جنگ نه" پس این تاریخ تازی از برای چیست؟ که اگر "جنگ نه" پس این سید و حاجی بازی از برای چیست؟ اگر "جنگ نه" پس آن آخوند تازی صفت از برای چه حکمران است؟ اگر "جنگ نه" پس آن همه ایرانی در زندان از بهر چیست؟  اگر "جنگ نه" پس نابودی مجسمه قهرمانان ایرانی از بهر چیست؟
برای نه گفتن به جنگ بسیار دیر است قرن ها است که جنگی بر پا است و ما را با “جنگ نه” های گوناگون فریفته اند و از همراهی کردن با بابک ها و مازیارها به دور داشته اند آری ما هم با جنگ سر سازگاری نداریم اما اکنون می دانیم که در میانه یک جنگیم یک جنگ که قرن ها است ادامه دارد و اینک برای جلوگیری از اضافه شدن نیروی سوم به نفع دشمن و برای جلوگیری از هرگونه شکست باید برخاست باید کاری کرد باید بودن را فریاد زد باید که هم صدا شد و ما هستیم گویان هم از اضافه شدن نیروی سوم در جبهه دشمن جلوگیری نمود و هم دشمن را از خانه بیرون نمود. بودن در هزاران بیانیه نیست، بودن در عمل است باید که هزاران بیانیه را به کناری انداخت و در میانه میدان، بودن را اثبات کرد.  



۲ نظر:

  1. وقتی ملتی تاریخ خود را نشناسد و علاقه به سرزمین اب و اجدادی خود نداشته باشد از جنگ و خیلی چیزها دفاع خواهد کرد جنگ بهانه ایی بیش نیست برای پابرجایی این قوم مهاجم عرب البته در شکل و فرم دیگرش کسانیکه از جنگ حمایت میکنند از همین قوم مهاجم عرب هستند که بقای خویش را در جنگ میبینند چون فهمیدند رفتن نزدیک است دیگر همه چیز بستگی به شعور و فهم شخصی هر کسی بستگی دارد نه هیچ دولتی دلش به حال من و تو ایرانی سوخته نه چیزی اگر میسوخت هیچوقت بهمن پنجاه و هفت را برای من و تو درست نمیکردند در پی منافع ملی خودشان هستند این من و تو هستیم که باید با اتحاد و عزم راسخ ایران را ازاد کنیم ما هستیم.جنگ سناریو برای بقایایی این حکومت هست و اوردن بهار غربی در صورتیکه ما بهار عربی نمیخواهیم بهار ایرانی با پرچم سه رنگ شیرو خورشید نشانما هستیم

    پاسخحذف
  2. آموزه های خُرافی وسابفۀ وجودپنهانی هزاران سالۀ تداوم وبقای نظامهای دینی برپایۀ خرافات درایران ازجمله سختگیریهای موبدان زردشتی وشیوخ مذهب اسلام وهجمه های فرهنگی ونژادی، تغییرات اکتسابی جوهره های ایرانی بودن راسبب شده است وذات وژن ایرانی خصلتهای منفی را درطول تاریخ درخودنهادینه کرده است که این نامردمیهاهمچنان دربین خودمان روبه گسترش است. خرافه ها وباوردروغها دربین ملتی دروغ پذیروگاهی متملق، جمهوری اسلامیهاویادیکتاتوریهارا همچنان بقا می بخشد. تلاش کنیم که جوانه های راست گویی ودرستکرداری رادرخویشتن خویش بپرورانیم تاتاریخ های پستی گرایانه تکرارنگردد. من ازبیگانگان ترسی ندارم/ که هرچه کردبامن، آشنا(هموطن)کرد-ماهستیم

    پاسخحذف