مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۹۹ مهر ۲, چهارشنبه

رسانه های بیگانه پارسی زبان و مخالفین سطحی نگر مانع های پیروزی:


برای بسیاری از ما پرسش این است که چرا پس از چهل و اندی سال هنوز مخالفین جمهوری اسلامی موفق نشده اند که این حکومت بی پایه و اساس که شاید با تلنگری فرو بریزد را فرو بریزند. راستش به گمانم من می توان پاسخش را در گفتگو و یا بهتر بگویم مناظره شهرام همایون و عبدالستار دوشوکی یافت. آقای همایون از هر دری که برای آقای دوشوکی سند و مدرک می آورد ایشان گویا دستمزدی که از این رسانه ها می گیرند برایشان آنقدر ارزشمند است که حاضر به پذیرش نقش شوم رسانه های بیگانه پارسی زبان در سرنوشت امروز ایران و ملت ایران نیستند یا توان درکش را ندارند که امیدوارم این دلیلش باشد.

من می دانم که آقای دوشوکی و امثال ایشان هرگز نخواهند پذیرفت که رسانه بیگانه پارسی زبان نه تنها دردی را از دردمان درمان نمی کند بلکه بر درد ما می افزاید و حضور ایرانیان در این رسانه ها باعث سرافکندگی و شرمساری ما ملت ایران است. ولی به هر روی بر این باورم که دیدگاه خود را در این مورد بیان نمایم

 من خود سال های سال شنونده و بیننده رسانه های بیگانه پارسی زبان بوده ام و نه تنها من که پدر و مادر من و پیش از آنها پدربزرگ و مادربزرگ من شنونده این رسانه های شوم بودند. جالب این است که اینها همیشه دایه دار خبر رسانی مستقل و آزاد بوده اند و کسانی چون آقای دوشوکی وجود این رسانه ها را برای ایران ضروری می دانند تا مردم ما آگاه و باخیر باشند و کلاهی سرشان نرود. حال پرسش ساده من این است که چگونه است حضور این رسانه ها در همه این سال ها باعث نشده است تا ما ملتی توانا داشته باشیم که بتواند سرنوشتش را در دست بگیرد؟ بگذارید من پاسخ خودم را به این پرسش بدهم و بی شک خوشحال می شوم پاسخ دیگر دوستان را نیز بشنوم. پاسخ من این است که این رسانه ها که با پول مردم کشورهایشان برای ما پخش می شوند و ما کوچکترین هزینه نقدی برای آنها نمی پردازیم برای توانمند ساختن ما نیامده اند. بلکه آمده اند تا هر روز خبری را به ما بدهند که ما را از روز پیش ضعیف تر و ناتوان تر نماید. ما تبدیل شده ایم به موجوداتی افسرده که تن به بردگی این رسانه ها داده ایم و چون کسانی که سندرم استوکهلم گرفته باشند از بردگی خود نیز خوشنودیم. چرا که اگر این رسانه ها قرار بود ما را به جایی برسانند پس از طی سه نسل امروز ما نمی بایست در این شرایط می بودیم. 


جالب ترین بخش و شاید خنده آورترین و گریه آورترین بخش سخنان آقای دوشوکی آنجا بود که گفتنر اگر این رسانه های شوم نبودند جمهوری اسلامی امروز همچون دوره دهه چهل شاهنشاهی (دهه شصت هجری) بسیاری را می کشت. ولی پرسش این است که مگر این رسانه ها آن موقع نبودند و چگونه است که اکنون می توانند ماانع باشند ولی آن موقع نمی توانستند؟ برای من این دلیل آقای دوشوکی بسیار بی پایه و اساس بود چرا که نمی تواند پاسخگوی این پرسشی باشد که من مطرح نموده ام.


حال از همه اینها بگذریم آیا نباید برای یک ملت که خود را در داشتن هوش و توانایی جزو مردم برتر می داند مایه شرمساری باشد که دیگر کشورهای دنیا برایش رسانه ایجاد نمایند؟ یعنی ما ملت ایران که بیش از هشت میلیونمان در خارج از کشور زندگی می کند توانایی یک رسانه پر قدرت همچون این رسانه های شوم را نداریم؟ یا اینکه این رسانه های شوم در واقع مانعی هستند برای ایجاد رسانه های قدرتمند ملی که بتوانند ملت و کشور را از این وضعیت وخیم رهایی بخشند. برای من به عنوان یک ایرانی این یک توهین محسوب می شود که کشوری دیگر من را چنان مفلوک و گدا ببیند که بخواهد برایم رسانه درست نماید.

در اینجا من به توهین های آقای دوشوکی به قهرمانان ملیمان نمی پردازم ولی پرسشم از آقای دوشوکی این است که چگونه است که شما که به توهین آنقدر حساسید که به خاطر توهین های آقای رییسی در جایی دیگر به آقای همایون شکایت می برید که برنامه شان راقطع نماید خود بدین راحتی به ملت و قهرمانان ملیشان توهین می نمایید؟ 


در پایان بگویم که من تا چندی پیش آقای دوشوکی را فردی منطقی می پنداشتم ولی زهی که خیال باطل بودش. ما شوربختانه ده ها است که دچار حضور چنین آدم های سطحی در رده های بالای گروه های مخالفین هستیم و این از دید من بزرگترین علت شکست مخالفین در براندازی جمهوری اسلامی است. البته تقصیر این شخص ها نیست تقصیر از من و مایی است که خود را بهتر می پنداریم ولی جرات و یا جسارت ورود به میدان را نداریم.


راه ایرانی.