مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

پاسخ شهرام همایون به پیام یک فرد از داخل ایران


پیام یک فرد از داخل ایران به آقای همایون
سلام جناب آقای همایون عزیز
من برای شما خیلی ارزش قایلم و امیدورام که موفق باشید. ولی یک گله کوچک از شما دارم که با وضعیت الان ایران یک کمی احساسی برخورد می کنید آقای همایون، نه عزیز بچه های سبز الان مخالف حکومتند رهبراشون الان گم شده اند معلوم نیست زنده باشند یا نه؟ وقتی به صراحت در راهپیماییشان می گن مرگ بر خامنه ای فکر می کنم این دیگه نهایت بی انصافی است که شما و بعضی اپوزیسیون خارج از کشور هنوز ما را به نظام وصل می کنید آقای همایون من با افتخار می گم ما همه سبزیم و رهبرمون هم آقای موسوی و کروبیند و مخالف تمام عیار این نظامیم حرفهایی که شما می زنید برای یک سال و نیم پیش شاید اعتبار داشت که ما خواستار حفظ نظام با تغییرات اساسی در قانون اساسی و ساختار قدرت بودیم ولی الان فقظ و فقط می گوییم اینها باید گورشون را گم کنند مطمین باشیند با اینهمه مصایبی که برای رهبرهای عزیزمان پیش آوردند اونها هم بر همین عقیده هستند ولی نمی شه از اونها تو این مملکت توقع داشت به صراحت حرفشون را بزنند برای یک فراخوان ساده اون هم به اسم حمایت از مردم مصر انداختنشون زندان اونوقت چطور می شه توقع اشت که بیان و بگن که نظام را نمی خوایم در این صورت حسابشان با کرام الکاتبین است نظام هم دنبال همچین فرصتی بود ولی اونها به عنوان سیاستمدارهای باهوش این آتو را دست حکومت ندادند عاجزانه خواهش می کنم اینقدر به جنبش سبز حمله نکنید.
پاسخ آقای همایون:
اولا دوست عزیز من امیدوارم محض رضای خدا یک دفعه این حرف های ما را با دقت شما بهش توجه کنید عزیزم من نه تنها به جنبش سبز هیچ وقت حمله نکردم بلکه هر وقت تونستم از اون حمایت هم کردم. اشکال کاری که وجود دارد این عدم شفافیت و عدم توجه همه ما به نکاتی است که الان می خواهم عرض کنم دوست عزیز، من به عنوان شهرام همایون دوتا راه دارم یکی این است که بیام برم یک زندگی آرامی برای خودم پیدا کنم یک مغازه ای یک شرکتی یک کاسبی ای یک تجارتی درست کنم تلویزیونی درست کنم کنسرت ها را تبلیغ کنم خانم گوگوش باهاش مصاحبه کنم از خانم گوگوش آگهی بگیرم کسی باهام کاری ندارد به خدا اگر جمهوری اسلامی با من هیچ کاری داشته باشد مسافرتم را هم می توانم برم زندگیم هم می تونم بکنم هیچ کسی با من کاری ندارد. یا اینکه می آیم می گویم نه آقا من کله ام بوی قرمه سبزی می دهد.
کسی که پا در میدان یک مبارزه می گذارد عزیزم ملاحظه در مبارزه محکوم است، شما تصور می کنید من مخالف و دشمن آقای موسوی هستم و شما طرفدار ایشونید نه درست برعکس، برخلاف اونچه که شما فکر می کنید من آدمیم که به آقای موسوی احترام می گذارم و شما آدمی هستید که به آقای موسوی توهین می کتید می دونید چرا؟ برای اینکه من حرف های آقای موسوی را می شنوم از خودم هم چیزی بهش اضافه نمی کنم تفسیر هم نمی کنم تعبیر هم نمی کنم می گم این شخصیتی که آمده داره مبارزه می کنه و جانش را هم به خطر انداخته است خواستش اینه. اما شما می آیی می گویی آقا، قربونت برم موسوی اینی که تو می گویی اون چیزی نیست که تو دلت می خواهد اینی که تو دلت می خواهد اونی هست که من می گم خوب ببین هیچ کجای دنیا این اصول، اصول مبارزه نیست عزیز من این که آقای موسوی الان در زندان است یا حتی ممکن است اعدام شود یا حتی ممکن است ترور شود یک چیز خیلی بدیهی است. آیا در همین شرایطی که هست ممکن نیست این اتفاقات بیفته؟ شما اشتباه می کنید خیال می کنید آقای موسوی دارد زیر و رو بازی می کند اصلا چنین چیزی نیست همیشه من گفتم آقای موسوی در نهایت صداقت آمده حرفشو داره می زند.
 ببینید یک خاطره ای براتون بگم اوایلی که انقلاب شده بود ما آمدیم یک روزنامه ای درست شد به نام روزنامه بامداد، من هم به قول معروف تعزیه گردون بودم توی اون روزنامه دیگه، در زمان شاه هم من فقط یک روزنامه نویس بودم ولی روزنامه نویسی بودم که در رزونامه رستاخیز کار می کردم اتفاقا یکی از مستقل ترین روزنامه های ایران هم روزنامه رستاخیز بود برخلاف آنچه که همه تصور می کنند کما اینکه آن نامه احمد رشیدی مطلق را کیهان چاپ کرد اطلاعات چاپ کرد آیندگان چاپ کرد تنها روزنامه ای که چاپ نکرد روزنامه رستاخیز بود و خدا رحمت کند دکتر مهدی سمسار ر،ا گفت آقا چاپ این نامه به صلاح ما نیست به صلاح مملکت نیست من نمی کنم و نکرد حالا من توی یک همچین روزنامه ای بودم وقتی انقلاب شد و من توی روزنامه جدید کار کردم من نیامدم از رژیم شاه بد بگم یا اگر می رفتم یک جا مصاحبه می کردم یک کسی نسبت به شاه توهین می کرد من نمی آمدم اون مطلب را بنویسم می دونید چرا؟ قبل از شاه به خودم احترام می گذاشتم انسان تا خودش به خودش احترام نگذارد نمی تواند به دیگری احترام بگذارد من روزنامه نویسی بودم که در زمان شاه کار می کردم و در روزنامه رستاخیز بودم حق ندارم وقتی شاه سقوط کرد بیام بد اونو بگم مگر اینکه اول بد خوم را بگم  بیام به مردم بگم آقا من اشتباه کردم ما اشتباه کردیم شاه هم اشتباه کرد در حالی که اکثر قریب به اتفاق روزنامه نگاران محترم ما تبدیل شدند به منتقدان رژیم شاه. یعنی همون کسایی که تا دیروز مبلغین نظام شاه بودند شدند منتقدین نظام شاه.
 الان آقای موسوی تمی تونه مخالف جمهوری اسلامی باشد چون او یکی از معماران و یکی از مهندسان این ساختمان بوده می تونه باشه به شرط اینکه اول بیاد خودش را به بوته نقد بگذارد مگر می شود همچین چیزی  آقای موسوی که خودش را نقد نکرده است. بسیار خوب اقای موسوی امروز نمی تواند بگوید من مخالف جمهوری اسلامیم آیا می تواند از وقایعی که خودش نخحست وزیر بوده در اون دوران نقد بکند انتقاد بکند؟ مگر کرده است؟ چون به نظرش انتقادی به اون دوره وارد نیست بر اون دوره حضور امام خمینی از قول ایشون انتقادی بر اون نظام وارد نیست اشکال کار دوست عزیز من، نه در من است و نه در جنبش سبز، اشکال کار در یک گروه دلال های سیاسی است که می خواهند فرصت طلبی کنند یعنی چی؟ یعنی می خواهند از آب گل آلود ماهی به نفع خودشان بگیرند و این موضوع سر در دامن خارجی ها دارد هیچ ربطی هم به آقای موسوی و کروبی ندارد مگر فقط این دو نفر بودند که مقابل حکومت ایستادند مگر آقای بنی صدر نبود مگر آقای قطب زاده نبود مگر آقای بازرگان نبود مگر آقای یزدی نبود؟ همهه اینها بودند اما امروز دنیا نشسته یک سناریوی تازه ای برای ایران نوشته من به عنوان یک روزنامه نویس نوکر حاکم وقت نبودم و نخواهم بود من سناریو را به شما می گم.
 اولا دیروز خیلی ها خوشحال بودند که آقای رفسنجانی رفت کنار و آقای مهدوی کنی آمد مهدوی کنی را شماها نمی شناسید اولا آقای مهدوی کنی یک فراماسونر است یعنی یک آدمی است که تیمی حرکت می کند بسیار آدم معتدلی است اگر شما به خاطرات آقای رفسنجانی مراجعه بکنید تنها آدمی بود که در سال 60 مخالف کشتار مجاهدین بود و حتی به استناد مطالبی که آقای رفسنحانی در خاطراتش نوشته در یک جلسه ای می گوید که بهتر است ما بیاییم از اینها برای حکومت دعوت بکنیم بریم با رجوی صحبت بکنیم و از اینها برای حکومت دعوت کنیم آقای رفسنجانی می گوید طرح آقای کنی مورد قبول واقع نشد و دادستان اون موقع آقای موسوی تبریزی که الان شاید حتی جزو همین جنبش سبز هست ایشون گفت نه باید اعدامشان کنیم آقای کنی مدتی نخست وزیر شد خیلی کوتاه و بعد کنارکشید و رفت دانشگاه امام صادق را درست کرد و کار دولتی به اون صورت نکرد فقط قدرت روحانیت را حفظ کرد اما آقای کنی که به مجلس خبرگان آمد در حقیقت قدرت از دست رفته مجلس خبرگان را به اون برگردوند و حرفی زد که آقای رفسنجانی تا دیروز نمی توانست بزند گفت مجلس خبرگان باید بر امر رهبری نظارت بکند این حرف را آقای رفسنجانی امروز نمی تونست بزند و نمی تواند بزند آقای کنی اولین دولت مردی بود اولین صاحب مقامی بود که در طی ماه خای اخیر از رفسنحانی به عنوان یک مبارز و یک یار همیشگی نظام یاد کرد. بطوریکه اقای خامنه ای که بعد از نماز جمعه تیر ماه سال گذشته تا امروز سکت کرده بود مجبور شد به آقای رفسنجانی بگوید ایشون همیشه  بر اساس عقل عمل کرده و امروز هم چنین کرد  و مجلس خبرکان در بیانیه ای که داد از برخوردهایی که با آدم های بی بصیرت می شود از جمله اون فحاشی هایی که به آقای رفسنجانی شده بود انتقاد می کند. در حقیقت آمدن آقای کنی به میدان نه برای حذف رفسنجانی بلکه برای تثبیت قدرت رفسنجانی بود و امروز سناریوی دوم جمهوری اسلامی اینست اگر آقای خامنه ای فردا فوت کنند  و آقای رفسسنجانی رییس مجلس خبرگان می بودند ایشون باید آقای جنتی را برای رهبری پیشنهاد می کردند کما اینکه بعد از فوت اقای خمینی رفسنجانی مجبور شد دیگری را معرفی کند که آقای خامنه ای بود. اما امروز اگر آقای کنی بعد از مرگ خامنه ای رفسنجانی را به عنوان رهبر معرفی بکند کسی اعتراض نخواهد کرد علاوه بر این سناریوی دوم می شود ولایت آقای رفسنحانی ریاست آقای موسوی و ریاست مجلس آقای کروبی حالا فرض می کنیم دوستان عزیز من، من شهرام همایون و تلویزیون کانال یک و جریان ها و رسانه هایی که مخالف جمهوری اسلامی هستند. فرض محال که محال نیست فرض کنیم انچه من به عنوان یک سناریو مطرح کردم نه آن چیزی که حتما اتفاق می افتد اگر چنین سناریویی عمل بشود دیگه چه نیرویی می تواند بیاید بگوید من اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستم آیا مگر نداها کشته نشدند اینهمه خون ریخته نشد که آقای موسوی به قدرت برسند؟ مگر آقای رفسنجانی مظلوم واقع نشد؟ مگر آقای کروبی کتک نخورد؟ کی دیگه می تونه بیاد بگه اقا من گرفتاریم با قانون اساسی جمهوری اسلامی هست نه با آقای خامنه ای، من با اقای خامنه ای گرفتاری ای ندارم. کی می تواند بیاید بگوید؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر