مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

در مراسم قربانی نمودن عدالت !

در مراسم قربانی نمودن عدالت !

به راستی همه ضرب المثلهای ایرانی ، دارای مفاهیم خاصی هستند ؛ که بر وقوع ماجراها و اتفاقات گوناگون دلالت دارند . و همین رویدادها موجب گشته اند ؛ که ناظران بر آنها ، هوشمندانه چنین کلمات قصار و نکته های آموزنده ای را ، به رسم امانت از یک نسل به نسلهای دیگر بسپارند .

از جمله این گفتارهای نغز، عبارت زیر می باشد . " هر چه بگندد نمکش می زنند ، وای به روزی که بگندد نمک ! "

بلای حضور بیعدالتی ، در یک جامعه انسانی ، آسیب دردناکی است که التیام یافتنش در ممالکی که با شیوه دموکراتیک اداره می شوند ؛ مشکل خواهند بود و به درازا می کشند . چه رسد به جامعه آخوند زده ایران که سی سال مداوم می گذرد ؛ که چنین ویروس خطرناک و هلاک کننده ای را به جانش انداخته اند .

آری سه دهه کامل از روزگاری می گذرد ؛ که در ایام قبل از آن ، ترازوی عدالت را بر سر در وزارتخانه دادگستری کشور می دیدید . وقتی از پله های آن بالا می رفتید ؛ تا مشکلی را برایتان حل نمایند ؛ کم و بیش رجای واثق داشتید ، که این مکان تا حدود بسیار زیادی ، مأمنی برای حق طلبان می باشد .

اما اکنون به وضوح شاهدیم ، که ترازوی مورد نظر، هنوز همان سمبل عدالت است . ولی عدالتی که از زیر عبای آخوند ، به رتق و فتق امور و مشکلات مردم بپردازد ؛ و حق مظلوم را از ظالم بستاند ؛ ضمن آنکه نه خود عدالت است و نه بوئی از آن برده است ؛ بلکه به حقیقت یک ظلم بی بدیل و آشکار به شمار خواهد آمد !

دردناکتر اینکه ، عاملان چنین عدالتی را ، رهبری تعیین بنماید که شخص خودش نماد بارزی از بیعدالتی در یک سرزمین باشد . و کسانی فاسد تر و ظالم تر از خویشتن را نیز ، به نام ریاست قوه قضائیه ، بر رأس مسند آن بنشاند . تا که هردو نفرشان ( آمر و امربر) ، نهایت آرمانشان این باشد ، که رئیس حقیقی شان شیطان رانده شده را ، با ظلمهائی که بر جامعه انسانی ایرانیان روا می دارند خرسند بسازند . و همگی شان به رتبه مقام شامخ شیطانی رسیده و از زمره شیاطین به شمار آیند .

چرا که نه بوئی از عدل و داد برده اند ؛ و نه بر تأمین و حضور آن در یک جامعه الزامی را احساس می نمایند .

حکومتی که جمهوری اسلامی نامیده بشود . و هر دو این واژه ها ، ( جمهوری و اسلامی ) به لحاظ رفتارهای غیر انسانی و بدور از یک وجدان آگاه و بیدار مسؤلانش ، نه بر جمهوریت مبتنی باشد ؛ و نه بر اسلامیت ، بدون شک همان نمکی است که خود در حال گندیدن می باشد !

نمک اسلام ناب محمدی این رژیم عدالت نابود کن ، در لابلای لفافهای خرافه پرستی خرافه نگارانی که عاشقان و شیفتگان قدرتند ؛ به چنان گندیدگی و تباهی مبتلا گشته است ، که تا ابد هم از آلودگیهای این قارچهای سمی ، رهائی نخواهد یافت .

پالایش موضعی نظام اسلامی ، از مفاسدی که به انجام دادن آنها شهره گشته است ؛ یک بیماری مهلک و ناشناخته ای می باشد ؛ که برای شفا دادنش باید صبوری پیشه نمود ، تا دانشمندان همین ملحدان و کافران و از دین خارج شدگان غربی ! پادزهرش را بیابند ؛ و در ازای ستاندن چندین بشکه نفت ، یک گرم از آنرا به ایشان تزریق بنمایند .

تا در همه این جهان ، چنین پدیده آلوده و مخربی وجود دارد ؛ دنیا رنگ عدالت را به خودش نخواهد دید . چه رسد به میهن پرستان ایرانی ، که سالهاست زیر ظلم و ستم این جانیان بالفطره ، حضور یک عدالت گسترده در وطنشان را ، از یاد برده اند .

لیکن مبارزان نستوه ایرانزمین ، هیچگاه در انتظار کشف چنین پادزهای شفا دهنده ای نخواهند ماند . هر یک قطره از نفت میهنشان ، و هر یک وجب از خاک سرزمین اهورائی شان ، ارزشمندتر از آنست که به پای آخوند های جبار و آدمکش بریزند . به خاطر تحقق چنین ایده والائی است که در این ایام ، بی واهمه از همه ددمنشیهای این مزدوران ، به پا خاسته اند ؛ تا خودشان عدالت رؤیائی شان را در سایه حرکات و جنبشهای حق طلبانه شان به دست بیاورند .

تابستان 1388 هلند

محترم مومنی روحی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر