مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

به نام آزادی نداشته اما همیشه در پی آن از هر کوچه ای که در آن سوسویی می آمده گذشته




امروز در جاده ای پای نهاده ایم که در آن دیگر به جای سوسو، نور می بینیم اما سوال بزرگی ذهنم را به خود مشغول کرده که آیا این نور ما را به آزادی رهنمون می شود یا از آن دسته نورچراغ هایی است که به هنگام شب در پهنه بیابان از دور دیده می شوند و راهی نزدیک را بشارت می دهند اما آنان که با بیابان و طبیعت آن آشنایند می دانند که این دسته نورها تنها انسان را فریب می دهد و او را در راهی دور و دراز قرار می دهند که شاید به نابودی او قبل از رسیدن به مقصد بینجامد البته امیدوارم که این نور که ما می بینیم از این دسته نورها نباشد من هیچ گاه نمی توانم ادعا نمایم که از جمله آنانی هستم که می توانم تفاوت بین این دو دسته نور را تشخیص دهم اما می خواهم بر اساس شواهدی که در این مدت در این راه دیده ام که شک من را بر انگیخته اند اوضاع را بررسی نمایم تا در راهی دراز و بی پایان گام بر ندارم.

راستش در این مدت 5 ماهی که از این جنبش می گذرد خبرهای بسیاری بر روی خروجی خبرگزاریها و سایت هایی چون دنباله و بالاترین انتشار یافته که شاید بسیاری از دوستان عنوان و مطلب را جزو مهم خبر بدانند که کاملا درست می اندیشند اما آنچه که به نظر من مهم و قابل بررسی بیشتر است نظرات و واکنش خوانندگان و جامعه در برابر این خبرها است که می توان در آنها میزان پایبندی و باور یک جامعه را به دموکراسی تا حدی سجنید برای روشن تر شدن موضوع اجازه دهید تا چندین مثال بیاورم.

مثال اول: خبر دستگیری عده ای از اصلاح طلب ها بر روی سایت ها می آید این خبربه سرعت شروع به پخش شدن می کند و همه از آن آگاه می شوند تا اینجای قضیه همه چیز خوب است اما هنگامی که شروع به بررسی نظرها می کنی می بینی عده ای از همان افراد که فریاد آزادی خواهی سر میدهند که شاید بتوان گفت آزادی خواه نماها به مثابه تماشاگر نماها در فوتبال از این خبر بسیار شادمان گشته و از این که این افراد در زندان هستند ابراز خشنودی می نمایند و برایشان علت این زندانی شدن اصلا مهم نیست در حالی که علت زندانی شدن آنها تنها عدم وجود آزادی بیان است همان چیزی که آزادی خواه نمایان ادعا می کنند که هیچ کس نباید تنها به خاطر بیاناتش به زندان انداخته شود و حال به دلیل اینکه این عده(اصلاح طلب ها) از نظر اندیشه سیاسی با آنها متفاوت هستند زندانی شدنشان را بی اهمیت و حتی مایه خوشحالی تلقی می کنند و عده ای دیگر از آزادی خواهان که از گروه قبلی به نظر من به آزادی باور بیشتری دارند تنها به گفتن کلماتی چون بینواها، بیچاره ها، خدا به دادشان برسد و .. می پردازند اما به هیچ عنوان حاضر به انجام کاری در راستای ایجاد شرایطی که بتواند به آزادی آنها بینجامد نیستند و هرگز در تجمع خانواده های آنها شرکت نمی نمایند و پیشتیبانی عملی خود را از آنها اعلام نمی کنند تا مبادا درمعرض خطر قرار گیرند حال به بررسی مثال دیگری بپردازیم خبر صدور حکم اعدام 5 تن از افراد در رابطه با وقایع پس از انتصابات(یا به قول ج.ا ها انتخابات) بر روی سایت ها می آید و افراد شروع به نظر دهی می کنند خوب باز مانند مورد بالا عده ای آزادی خواه نما شروع به خوشحالی می کنند که عدهای از مخالفان آنها قرار است اعدام شوند و اظهار نظر می کنند که آری این افراد تروریست هستند و عده ای را کشته اند و برای اثبات این نظرشان هم جالب است از جایی سند می آورند که آن را مرکز دروغ در موارد مر تبط با خود خطاب می کنند یعنی ج.ا، اما اگر فردی از همین آزادی خواه نماها را دستگیر نمایند و از او اعتراف بگیرند و محاکمه اش نمایند فریادشان بلند است که این اعترافات زیر شکنجه و فشار بوده و آن فرد از محاکمه ای عادلانه بر خوردار نبوده است ولی سوال اساسی که در اینجا پیش می آید اینست که آیا اعترافات و دادگاه این 5 تن مگر در شرایطی متفاوت برگزار شده است که شما آنها را تروریست خطاب می کنید و حکم صادره را درست می دانید و در مواردی ابراز خشنودی می نمایید؟ و باز مانند مورد قبل عده ای باورمند تر به آزادی باز به همان همدردی زبانی مخفیانه اکتفا نموده. تا اینجا دو مثالی که زدیم مربوط به سیاست بود بگذارید تا مثال سوم را کمی متفاوت تر بزنم این بار خبر زندانی شدن افرادی از اقلیت های مذهبی یا قومی بر روی سایتها می آید شدت انتشار خبر کمتر از دو حالت قبلی است اما خوب است به هر حال مردم خبردار می شوند اما نحوه واکنش ها بسیار جالب تر است نظرهای ییان شده بسیار اندک است و گاه حتی بعضی حس طنزشان نیز گل می کند و این خبر در سایتهایی چون دنباله و بالاترین به سختی به خبر داغ تبدیل می شود و این در حالی است که می بینید یک خبر تکراری و آن هم شاید از نظر من بسیارکم اهمیت تر برای امروز جامعه ما مانند یک خبر ورزشی یا در زمینه های دیگر به سرعت داغ می شود و جالب تر آن است که در این موارد از سوی هیچ یک از سایر اقلیت های مذهبی یا قومی بیانیه ای در محکومیت این اقدام حکومت صادر نمی شود و از ترس به خطر افتادن موقعیت شان سکوت اختیار می کنند با این وضع دیگر از قشر اکثریت جامعه چه انتظاری می توان داشت؟

حالا چکار داریم ما که نه در زندانیم و نه چوبه دار انتظارمان را می کشد بگذارید برویم ببینیم در بین خودمان که در خارج زندانیم چه می گذرد بسان مثال موش وتله موش در مزرعه.

مثال اول خارج از زندان و اعدام اگر تفسیری انتقادی در مورد هر یک از پایه های اسلام(فارغ از درستی یا نادرستی تفسیر) به این سایت ها فرستاده شود اگر به واکنش ها در مورد آن دقت نماییم می بینیم عده ای با دادن رای منفی تنها بر اساس اعتقادی متعصبانه که به اسلام دارند سعی در حذف آن نموده اند و عده ای دیگر که شاید دیدی بر اساس اینکه باید به نظرات دیگران امکان بیان داد(البته بعضی از این افراد تا زمانی که نظر دیگران مخالف اندیشه شان نباشد به این اصل پابندند) به آن رای مثبت داده اند تا سایر افراد جامعه ببینند و خود در مورد آن قضاوت نمایند و گروهی هم بر اساس باورشان بر درستی این مطلب به آن رای مثبت داده اند حال فرض کنیم که این لینک داغ شده و در معرض دید من و شما است و ما می توانیم نظرات افراد را در زیر آن بخوانیم در این نظرات عده ای بر اساس منطق سعی در رد و قبول تفسیر بیان شده دارند و اما عده ای که در بینشان هم ضد دین است و هم دین دار و شاید خود را نیز آزادی خواه می خوانند می آیند و به جای آن بحث منطقی به جنگ باورهای یکدیگر می روند و در این راه از هر امکانی استفاده می کنند و جالب آنکه در این گیر و دارعده ای آزادی خواه نما نویسنده متن را مزدور و عامل تفرقه خطاب می نمایند و او را از عوامل ج.ا می خوانند که برای ایجاد تفرقه در بین صفوف جنبش چنین مطلبی را نوشته و در سایت قرار داده است

مثال بعدی فرض کنید خبری با تیتر "شاهزاده رضا پهلوی در مورد جنبش سبز مردم ایران گفتند که ..........." بر روی سایتی مثل بالاترین یا دنباله قرار می گیرد در قسمت نظرات این خبر انسان نظرات جالبی می بیند افرادی می آیند و با فیگوری آزادی خواهانه اما دیکتاتور مآبانه بیان می کنند ایشان بهتر است سکوت کنند وچیزی بیان نکنند که سخنان ایشان باعث نابودی جنبش می شود افراد دیگری می آیند و با لحنی کینه توزانه و بدون در نظر گرفتن آنچه که او بیان کرده به وی توهین نموده و کارنامه پدرش را به او یاد آوری می کنند و مدعی می شوند که کارنامه پدر او نیز سیاه است و از او می خواهند که ساکت باشد اما برای همه این حرفی که می زنند شاید بتوان گفت که نقطه سیاهی را بر بوم سفید رنگ نقاشی آنجنان برای خود بزرگ نموده اند که دیگر غیر از آن چیزی نمی بینند و نکته جالب این است که این افراد خود را آزادی خواه می خوانند البته بگویم بنده نیز قبول دارم که در زمان محمد رضا شاه کاستی ها و عیب هایی بوده اما نه به وسعتی که این عده می گویند و عده ای نیز تنها مشکل شان با واژه شاهزاده است ومی خواهند به هر نحو که شده این واژه را از ادبیات حذف کنند تا دیگر کسی به ایشان شاهزاده نگوید و خوب عده ای نیز می آیند و سپاسگزاری می کنند و عده ای هم که طرفدارش هستند از او حمایت می کنند

راستش هر چه بیشتر می اندیشم می بینم مثال های این چنینی در جامعه ما بسیارند که اگر بخواهم هر یک را بیان کنم در نهایت می شود مثنوی هفتاد من بنابر این در این نوشتار به همین میزان کفایت می کنم و امیدوارم که همین میزان برای دریافتن اینکه راهی درست را در پیش گرفته ایم یا خیر کافی باشد البته لازم به ذکر است که در همه موارد بالا افرادی با باور کامل به آزادی خواهی بوده اند که گام های عملی و موثری در همه حال چه برای آزادی زندانیان سیاسی اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب و برای آزادی اندیشه و تفکر و باور در جامعه آشوب زده ما برداشته اند.

راستی آیا ما آنانی را که به رهبری برگزیده ایم در مواردی که مرتبط با زندانیان سیاسی و عقیدتی و قومی و چوبه دار در انتظارها بوده در زمره آزادی خواه نماها بوده اند یا در بین آزادی خواهان واقعی و از آنها گذشته ما خود در کدامین دسته بود ه ایم؟

ایران مکانی برای هر ایرانی که با هر اندیشه و تفکر سیاسی و مذهبی به حقوق دیگرایرانیان احترام می گذارد.

راه ایرانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر