مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

به نام آزادی نداشته اما همیشه در پی آن از هر کوچه ای که در آن سوسویی می آمده گذشته




امروز در جاده ای پای نهاده ایم که در آن دیگر به جای سوسو، نور می بینیم اما سوال بزرگی ذهنم را به خود مشغول کرده که آیا این نور ما را به آزادی رهنمون می شود یا از آن دسته نورچراغ هایی است که به هنگام شب در پهنه بیابان از دور دیده می شوند و راهی نزدیک را بشارت می دهند اما آنان که با بیابان و طبیعت آن آشنایند می دانند که این دسته نورها تنها انسان را فریب می دهد و او را در راهی دور و دراز قرار می دهند که شاید به نابودی او قبل از رسیدن به مقصد بینجامد البته امیدوارم که این نور که ما می بینیم از این دسته نورها نباشد من هیچ گاه نمی توانم ادعا نمایم که از جمله آنانی هستم که می توانم تفاوت بین این دو دسته نور را تشخیص دهم اما می خواهم بر اساس شواهدی که در این مدت در این راه دیده ام که شک من را بر انگیخته اند اوضاع را بررسی نمایم تا در راهی دراز و بی پایان گام بر ندارم.

راستش در این مدت 5 ماهی که از این جنبش می گذرد خبرهای بسیاری بر روی خروجی خبرگزاریها و سایت هایی چون دنباله و بالاترین انتشار یافته که شاید بسیاری از دوستان عنوان و مطلب را جزو مهم خبر بدانند که کاملا درست می اندیشند اما آنچه که به نظر من مهم و قابل بررسی بیشتر است نظرات و واکنش خوانندگان و جامعه در برابر این خبرها است که می توان در آنها میزان پایبندی و باور یک جامعه را به دموکراسی تا حدی سجنید برای روشن تر شدن موضوع اجازه دهید تا چندین مثال بیاورم.

مثال اول: خبر دستگیری عده ای از اصلاح طلب ها بر روی سایت ها می آید این خبربه سرعت شروع به پخش شدن می کند و همه از آن آگاه می شوند تا اینجای قضیه همه چیز خوب است اما هنگامی که شروع به بررسی نظرها می کنی می بینی عده ای از همان افراد که فریاد آزادی خواهی سر میدهند که شاید بتوان گفت آزادی خواه نماها به مثابه تماشاگر نماها در فوتبال از این خبر بسیار شادمان گشته و از این که این افراد در زندان هستند ابراز خشنودی می نمایند و برایشان علت این زندانی شدن اصلا مهم نیست در حالی که علت زندانی شدن آنها تنها عدم وجود آزادی بیان است همان چیزی که آزادی خواه نمایان ادعا می کنند که هیچ کس نباید تنها به خاطر بیاناتش به زندان انداخته شود و حال به دلیل اینکه این عده(اصلاح طلب ها) از نظر اندیشه سیاسی با آنها متفاوت هستند زندانی شدنشان را بی اهمیت و حتی مایه خوشحالی تلقی می کنند و عده ای دیگر از آزادی خواهان که از گروه قبلی به نظر من به آزادی باور بیشتری دارند تنها به گفتن کلماتی چون بینواها، بیچاره ها، خدا به دادشان برسد و .. می پردازند اما به هیچ عنوان حاضر به انجام کاری در راستای ایجاد شرایطی که بتواند به آزادی آنها بینجامد نیستند و هرگز در تجمع خانواده های آنها شرکت نمی نمایند و پیشتیبانی عملی خود را از آنها اعلام نمی کنند تا مبادا درمعرض خطر قرار گیرند حال به بررسی مثال دیگری بپردازیم خبر صدور حکم اعدام 5 تن از افراد در رابطه با وقایع پس از انتصابات(یا به قول ج.ا ها انتخابات) بر روی سایت ها می آید و افراد شروع به نظر دهی می کنند خوب باز مانند مورد بالا عده ای آزادی خواه نما شروع به خوشحالی می کنند که عدهای از مخالفان آنها قرار است اعدام شوند و اظهار نظر می کنند که آری این افراد تروریست هستند و عده ای را کشته اند و برای اثبات این نظرشان هم جالب است از جایی سند می آورند که آن را مرکز دروغ در موارد مر تبط با خود خطاب می کنند یعنی ج.ا، اما اگر فردی از همین آزادی خواه نماها را دستگیر نمایند و از او اعتراف بگیرند و محاکمه اش نمایند فریادشان بلند است که این اعترافات زیر شکنجه و فشار بوده و آن فرد از محاکمه ای عادلانه بر خوردار نبوده است ولی سوال اساسی که در اینجا پیش می آید اینست که آیا اعترافات و دادگاه این 5 تن مگر در شرایطی متفاوت برگزار شده است که شما آنها را تروریست خطاب می کنید و حکم صادره را درست می دانید و در مواردی ابراز خشنودی می نمایید؟ و باز مانند مورد قبل عده ای باورمند تر به آزادی باز به همان همدردی زبانی مخفیانه اکتفا نموده. تا اینجا دو مثالی که زدیم مربوط به سیاست بود بگذارید تا مثال سوم را کمی متفاوت تر بزنم این بار خبر زندانی شدن افرادی از اقلیت های مذهبی یا قومی بر روی سایتها می آید شدت انتشار خبر کمتر از دو حالت قبلی است اما خوب است به هر حال مردم خبردار می شوند اما نحوه واکنش ها بسیار جالب تر است نظرهای ییان شده بسیار اندک است و گاه حتی بعضی حس طنزشان نیز گل می کند و این خبر در سایتهایی چون دنباله و بالاترین به سختی به خبر داغ تبدیل می شود و این در حالی است که می بینید یک خبر تکراری و آن هم شاید از نظر من بسیارکم اهمیت تر برای امروز جامعه ما مانند یک خبر ورزشی یا در زمینه های دیگر به سرعت داغ می شود و جالب تر آن است که در این موارد از سوی هیچ یک از سایر اقلیت های مذهبی یا قومی بیانیه ای در محکومیت این اقدام حکومت صادر نمی شود و از ترس به خطر افتادن موقعیت شان سکوت اختیار می کنند با این وضع دیگر از قشر اکثریت جامعه چه انتظاری می توان داشت؟

حالا چکار داریم ما که نه در زندانیم و نه چوبه دار انتظارمان را می کشد بگذارید برویم ببینیم در بین خودمان که در خارج زندانیم چه می گذرد بسان مثال موش وتله موش در مزرعه.

مثال اول خارج از زندان و اعدام اگر تفسیری انتقادی در مورد هر یک از پایه های اسلام(فارغ از درستی یا نادرستی تفسیر) به این سایت ها فرستاده شود اگر به واکنش ها در مورد آن دقت نماییم می بینیم عده ای با دادن رای منفی تنها بر اساس اعتقادی متعصبانه که به اسلام دارند سعی در حذف آن نموده اند و عده ای دیگر که شاید دیدی بر اساس اینکه باید به نظرات دیگران امکان بیان داد(البته بعضی از این افراد تا زمانی که نظر دیگران مخالف اندیشه شان نباشد به این اصل پابندند) به آن رای مثبت داده اند تا سایر افراد جامعه ببینند و خود در مورد آن قضاوت نمایند و گروهی هم بر اساس باورشان بر درستی این مطلب به آن رای مثبت داده اند حال فرض کنیم که این لینک داغ شده و در معرض دید من و شما است و ما می توانیم نظرات افراد را در زیر آن بخوانیم در این نظرات عده ای بر اساس منطق سعی در رد و قبول تفسیر بیان شده دارند و اما عده ای که در بینشان هم ضد دین است و هم دین دار و شاید خود را نیز آزادی خواه می خوانند می آیند و به جای آن بحث منطقی به جنگ باورهای یکدیگر می روند و در این راه از هر امکانی استفاده می کنند و جالب آنکه در این گیر و دارعده ای آزادی خواه نما نویسنده متن را مزدور و عامل تفرقه خطاب می نمایند و او را از عوامل ج.ا می خوانند که برای ایجاد تفرقه در بین صفوف جنبش چنین مطلبی را نوشته و در سایت قرار داده است

مثال بعدی فرض کنید خبری با تیتر "شاهزاده رضا پهلوی در مورد جنبش سبز مردم ایران گفتند که ..........." بر روی سایتی مثل بالاترین یا دنباله قرار می گیرد در قسمت نظرات این خبر انسان نظرات جالبی می بیند افرادی می آیند و با فیگوری آزادی خواهانه اما دیکتاتور مآبانه بیان می کنند ایشان بهتر است سکوت کنند وچیزی بیان نکنند که سخنان ایشان باعث نابودی جنبش می شود افراد دیگری می آیند و با لحنی کینه توزانه و بدون در نظر گرفتن آنچه که او بیان کرده به وی توهین نموده و کارنامه پدرش را به او یاد آوری می کنند و مدعی می شوند که کارنامه پدر او نیز سیاه است و از او می خواهند که ساکت باشد اما برای همه این حرفی که می زنند شاید بتوان گفت که نقطه سیاهی را بر بوم سفید رنگ نقاشی آنجنان برای خود بزرگ نموده اند که دیگر غیر از آن چیزی نمی بینند و نکته جالب این است که این افراد خود را آزادی خواه می خوانند البته بگویم بنده نیز قبول دارم که در زمان محمد رضا شاه کاستی ها و عیب هایی بوده اما نه به وسعتی که این عده می گویند و عده ای نیز تنها مشکل شان با واژه شاهزاده است ومی خواهند به هر نحو که شده این واژه را از ادبیات حذف کنند تا دیگر کسی به ایشان شاهزاده نگوید و خوب عده ای نیز می آیند و سپاسگزاری می کنند و عده ای هم که طرفدارش هستند از او حمایت می کنند

راستش هر چه بیشتر می اندیشم می بینم مثال های این چنینی در جامعه ما بسیارند که اگر بخواهم هر یک را بیان کنم در نهایت می شود مثنوی هفتاد من بنابر این در این نوشتار به همین میزان کفایت می کنم و امیدوارم که همین میزان برای دریافتن اینکه راهی درست را در پیش گرفته ایم یا خیر کافی باشد البته لازم به ذکر است که در همه موارد بالا افرادی با باور کامل به آزادی خواهی بوده اند که گام های عملی و موثری در همه حال چه برای آزادی زندانیان سیاسی اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب و برای آزادی اندیشه و تفکر و باور در جامعه آشوب زده ما برداشته اند.

راستی آیا ما آنانی را که به رهبری برگزیده ایم در مواردی که مرتبط با زندانیان سیاسی و عقیدتی و قومی و چوبه دار در انتظارها بوده در زمره آزادی خواه نماها بوده اند یا در بین آزادی خواهان واقعی و از آنها گذشته ما خود در کدامین دسته بود ه ایم؟

ایران مکانی برای هر ایرانی که با هر اندیشه و تفکر سیاسی و مذهبی به حقوق دیگرایرانیان احترام می گذارد.

راه ایرانی

۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

ای خفته در خواب برخیز که سحر شده/ وقت نبرد با اهرمن شده






تو را که مهر وطن هست در دل

فکر جاه و جلال نیست در سر

برخیز و فریاد زن بر اهرمن

که هان ایران نیست جولانگه تو

دیو و دد را در این سرای نیست جای

ایران سرزمین عاشقان

سرزمین جوانه های همیشه سبز

جولانگه عشق و دوستی و صفاست

جولانگه ما سبزهای همیشه امیدوار

ریشه دار در این خاک زر خیز

که با داس تو نگردیم تباه

تو داس زنی و ما دگر بار روییم سبزتر از سبز

عاقبت بینی ما هستیم و تو نیستی در این خاک زرخیز

راه ایرانی

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

بدان که هر وقت کسی بدی می کند،در آن لحظه بیمار است

روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست.. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم."
سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کنندهاست."
سقراط پرسید:"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟"
مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی
دلخور نمی شود."
سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟"
مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.."
سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روخ و داروی جان رساند.
پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده وبدان که هر وقت کسی بدی می کند،در آن لحظه بیمار است

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

اصل های اولیه جنبش ملی ما هستیم





1- تلاش در راستای زنده کردن فرهنگ ایرانی و پایان بخشیدن به اشغال کشورمان توسط فرهنگ عرب( نه اسلام)

2- هر ایرانی با هر مذهب و گرایش سیاسی(جمهوری خواه، پادشاهی خواهان، مجاهدین خلق، کمونیست ها و حتی طرفدار جمهوری اسلامی) در بیان نظرات خود آزاد است و هیچ کس حق ندارد مانع او گردد.
3- نفي هرگونه تبعيض از لحاظ جنسيتي ،نژادي،قومي، عقيدتي و مذهبي
4- رعایت احترام دیگران و عدم استفاده از الفاظ زشت و نازیبا چه در اظهار نظر و چه در نقد یا رد نظر دیگران.
5- عدم استفاده از شعار مرگ برای افراد.
6- هرگونه تغییر در ایران باید به وسیله مردم ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور انجام گیرد چون به غیر از مردم ایران هیچ دولت بیگانه ای به فکر مردم و منافع ملی ایران نیست.
7- هر فرد در این جنبش خود یک رهبر است.
دوستان لطفا این اصل ها را برای یک هفته به صورت روزانه بخوانید و به صورت روزانه کامنت بگذارید و بدانبد که اگر به هر یک از این اصل ها پایبند نباشید نمی توانید بگویید شما عضو "جنبش ملی ما هستیم" هستید.
این را هم به یاد داشته باشیم که ما هستیم در جواب ما نبودیم هست نه در جواب ما نیستیم.

چگونه اسلام را محدود کنیم

یکی از مهمترین مباحثی که در بین دوستان مبارز در جریان است این مطلب است که آیا می توان اسلام را مانند دیگر دین ها به یک دین شخصی محدود کرد و مانع از تجاوز آن به حریم دیگران شد یا آنکه باید به جنگ اسلام رفت و در نابودی آن تلاش نمود.

به نظر من هیچ گاه به ظور مستقیم امکان مبارزه با هیچ دینی وجود ندارد زیرا همیشه مردم دین دار به سرعت به حمایت از دین خود بر خاسته و جدالی خونین در پی آن خواهد بود بنابراین دیگر جایی حتی برای مناظره های منطقی نیز نخواهد ماند بنابر این من شخصا حالت اول که در آن به محدود کردن اسلام پرداخته می شود را قابل بررسی می پندارم و در همین راستا جند مورد را که به نظر من باید به نحوی در قانون اینده و جامعه آینده ایران در نظر گرفته شود را بیان می کنم هر چند که روش ها و مورد های بیان شده ممکن است بسیار ناپخته باشند و هدف از بیان آنها تنها یافتن روش ها و دیدگاه های پخته تر است که این تنها به وسیله نقد و بررسی آنها امکان پذیر می شود.

1- خمس، زکات، فطریه و هر پولی که از سوی مردم به روحانیون پرداخت می شود و پول های ریخته شده در مکان های مذهبی: باید به گونه ای این پول به خزانه مملکت برگشت داده شود تا دیگر روحانیون قادر به استفاده از این پول برای تبلیغات و اجیر کردن فردها به منظور تحمیل اسلام به دیگر فردها و تبلیع اجرای اسلام را نداشته باشند البته در این مورد من هنوز روشی مناسب نیافته ام که امیدوارم دوست ها در این مورد به من کمک نمایند.

2- در قانون اساسی آینده دیگر هیچ دین و آیینی نباید بر دیگری برتری داشته و به عنوان دین و آیین رسمی کشور در نظر گرفته شود.

3- همه مقام های کشور که نیاز به سوگند خوردن به خاطر مقام خود دارند باید به قانون اساسی یا منشور حقوق بشر کوروش سوگند بخورند و دیگر هیچ مقامی نباید حق سوگند خوردن به قرآن یا هر کتاب مذهبی را داشته باشد.

4- در نظر گرفتن مجازات سنگین نقدی و غیر نقدی و حتی اخراج از کشور برای هر آن کس که به تاریخ ایران و هویت ایرانی توهین نماید.

5- هر آنچه که در زمان عقد بستن دو نفر لازم به بیان است باید به فارسی بیان شود و بر اساس فرهنگ ایرانی باشد و نام و سخنی از هیچ فرد و شخصیت مذهبی نباید بیان شود.

6- بی اعتباراعلام کردن همه سندهای وقف و نابود کردن سند های موجود در اداره اوقاف و به کل غیر قانونی دانستن وقف

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

چرا ما هستیم ؟



امروز باز طبق روال این 3-4 ماه اخیر در حال گشت در اینترنت بودم و پیش خودم مشغول تجزیه و تحلیل بودم و بیشتر فکر و ذهنم در اطراف جنبش ما هستیم و فعالیت هایش می چرخید جنبشی که از روز شروع فعالیتش لحظه به لحظه دنبالش می کردم و هر روز که برنامه تظاهراتی را بیان می کرد دیگر دل در دلم نبود تا روز آن برسد، هر چند که خود به علت اینکه در شهری کوچک بودم و نمی توانستم در آن شرکت کنم اما پای برنامه های تلویزیونی جنبش می نشستم و منتظر می ماندم تا فیلم های آن روز به نمایش گذاشته شود و با هرحرکت امید در دل من برای تغییر و دگرگونی دو چندان می گشت و وقتی در جمعی شروع به صحبت درباره نحوه سرنگونی این رژیم خونخوار می شد با قدرت از جنبش ما هستیم سخن می گفتم و آن را تنها راه نجات ایران می دانستم تنها راهی بود که به نظر من ایران را به سوی آزادی و شکوفایی رهنمون می شد و کم کم داشت جایش را در بین همه باز می کرد و در آن فضای نا امیدی و وحشت امید داشت زنده می شد اما ناگهان برنامه های جنبش از روی هاتبرد قطع شد و من و شاید خیلی ها مثل من دیگر تنها راه خبریشان ایمیل هایی بود که گاه گاهی دریافت می کردیم و شاید همین امکان اندک برای بسیاری هم فراهم نبود ولی لحظه ای این وقفه نتوانست به ایمان من به این جنبش لطمه ای بزند زیرا این جنبش هر آنچه را که من برای ایران می خواستم عرضه می کرد افراد با نظرها و عقاید متفاوت طرفداران پادشاهی و جمهوری خواه و کمونیست دوستانه در کنار هم می نشستند و با هم به گفتگو می پرداختند و به جای دعوا وجدل کردن با یکدیگر، عقاید یکدیگر را با منطق و به شکلی دوستانه به نقد می کشیدند آنچه که سالها ما ایرانیان از آن بی بهره بودیم و همیشه آن را آرزو می کردیم اینک در این جنبش وجود داشت مورد دیگری که در این جنبش وجود داشت این بود که در آن قهرمان کردن یک نفر به عنوان رهبر به شدت تقبیح می شد و از بت سازی فاصله گرفته می شد و جنبش ما هستیم به همه توصیه می کرد که در این جنبش خود را رهبر بدانند و هر فرد خود را یک بابک و یک آریوبرزن بداند و سعی در قهرمان سازی نکنند و خود قهرمان این مبارزه باشند و این مبارزه را به سر منزل مقصود رهنمون شوند و روشهای مسالمت آمیز را سرلوحه روش های مبارزاتی جنبش قرار دهند و هر حرکت خشونت آمیز را به شدت محکوم نمایند و از اینها شاید مهم ترآنچه بود که در سر لوحه کاراین جنبش قرار داشت و آن زنده کردن فرهنگ ایرانی در برابر فرهنگ عربی یود که 1400 سال کشور ما را در اشغال دارد و برای انجام آن به بیان آداب و رسم های ایرانی ها قبل از حمله عرب ها به ایران و مبارزه ها که ایرانی ها پس از حمله عرب ها در برابر آنها نمودند، پرداخت که شاید بسیاری از ما از آنها بی اطلاع باشیم یا آگاهی اندکی از آنها داریم. این آگاهی بیشتری که نسبت به رسم ها و خلق و خوی ایرانی ها و شکوه و بزرگی ایران در قبل از حمله عرب ها به وسیله جنبش ما هستیم به دست آوردم حس زیبای ایرانی بودن و بالندگی به ایرانی بودن را که سال ها پیش در زمانی که برای اولین باردر سن 16 سالگی به دیدن تخت جمشید رفته بودم در من ایجاد شده بود، افزایش داد همه این فاکتورهای نوید بخش آزادی، باعث شده بود تا عشقی عجیب در مورد این جنبش در من جای یابد و بنابراین انتظار می کشیدم تا کی جنبش ما هستیم باز به هاتبرد برمی گردد. هر چند که این انتظار 2-3 ماهی طول کشید اما باز، بازگشت و باز لحظه شماری ها برای دیدن فیلم های تظاهرات های حنبش و فعالیت های آن.

کم کم انتخابات نزدیک می شد و صحبت از آمدن خاتمی و موسوی و کروبی بود اما من تصمیمم را گرفته بودم که در انتخاباتی که آزاد نیست شرکت نکنم و به انتخاب بین بد و بدتر نپردازم تا بعد از 4 سال دوباره مجبور به انتخاب بین بد و بدترو شاید هم بین بدتر و بدترین نباشم آن هم انتخابی که حتی به درستی شمارش آرا در آن اطمینان نداشتم من می خواستم زمانی به انتخاب بپردازم که امکان برگزیدن بهترین را داشته باشم و از آن مهم تر برای من به عنوان یک ایرانی شرکت در انتخابات زمانی مفهوم و معنی دارد که در آن پتانسیل در معرض انتخاب مردم قرار گرفتن برای من به عنوان یک ایرانی فارغ از عقیده دینی و نگرش سیاسی ام وجود داشته باشد.

هنوز چند ماهی به انتخابات مانده بود که از ایران خارج شدم حال دیگر دسترسیم به اینترنت با سرعت بالا امکان پذیر بود و از اینترنت با سرعت پایین و فیلترشده آزاد شده بودم برای همین برنامه های جنبش را از طریق اینترنت و از وب سایت جنبش دنبال می کردم شعارنویسی ها و نصب پرچم های شیر و خورشید را که می دیدم در پوست خود نمی گنجیدم و باز آتش امید در من شعله ورتر می شد انتخابات نزدیکتر شد و دیدم که نظر جنبش هم مانند نظر من است و انتخابات را تحریم کرده من میدانستم که بسیاری در انتخابات شرکت خواهند کرد نه حتی بخاطر انتخاب بین بد و بدتر بلکه از روی ترس که مبادا کوپنشان ندهند یا در امری از امور زندگی شان اختلال ایجاد شود علی رغم این امر موضع جنبش را درست و منطقی می دانستم زیرا در اینده هیچ امری نمی توانست باعث شود تا کسی این تصمیم را به چالش کشد و به آن خرده بگیرد هر چند که عده ای ذاتا افرادی ایراد گیرند و به منطقی یا غیر منطقی بودن کاری ندارند گویا در زندگی تنها برای ایراد گرفتن از این و آن آفریده شده اند حال که اگر به خود نگاهی می انداختند و به آنچه خود انجام داده اند شاید دیگر از سخن گفتن باز می ایستادند و به اصلاح خویش و به جای ایراد گرفتن به کاری مثبت می پرداختند. انتخابات نزدیک و نزدیک تر می شد و مناظره ها شروع به پخش شد این مناظره ها شور و هیجانی در مردم ایجاد کرده بود این دقیقا آن چیزی بود که این رژیم می خواست اما هر چه پیش می رفت این شور و هیجان مردم افزایش می یافت اما رژیم این شور و هیجان را در این حد نمی خواست اما اینک دیگر نمی توانست برای توقفش کاری کند دیگر کنترل از دست رژیم خارج شده بود برای من در شب آخرین مناظره واضح شد که دیگر این بار این انتخابات مثل سال های قبل نیست چیزهایی در آن تغییر کرده است مردمی با شور و هیجان برای حمایت از ظاهری شاید از اصلاح طلب ها و در راس آنها موسوی و شاید در اصل برای یافتن راهی برای آزادی و نه گفتن به کاندیدایی دیگر و بهتر بگویم برای نه گفتن به رژیمی دیکتاتوری به نام جمهوری اسلامی که به گمان من نیز این هدف مردم بود در خیابان ها هستند و از طرفی دیگر فردی که شاید بتوان گفت استاد انکار است( باز بهتر بگویم فردی که به نحوی می توان گفت در حال حاضر نمادی از این رژیم دیکتاتوری است که در معرض رای آری یا نه مردم قرار گرفته است) و بنابراین شکست را به هیچ روی نخواهد پذیرفت و خود را پیروز انتخابات خواهد خواند و رقیبانش موسوی و کروبی را شکست خورده اعلام خواهد نمود اما این رژیم که فاکتور مردم را از محاسباتش خارج کرده و خیلی وقت بود که دیگر حسابشان نمی کرد اینبار این حذف کار دستش داد و مردم خود را وارد این معادله کردند و وقایع پس از انتخابات را ایجاد کردند و حضور خود را به اثبات رساندند این آن چیزی بود که جنبش ما هستیم و سایر جنبش ها در این سالها برای به وجود آمدنش تلاش می کردند و در یک سال قبل جنبش ما هستیم به حق در ایجاد زمینه این حرکت تلاشی وصف نا پذیر کرد و در آن زمان به انتقاد گرفته می شد(چرا از مردم می خواهد به خیابان ها بیایند و در معرض خطر دستگیری قرار گیرند این در حالی بود که تظاهرات ها و شعارهیا به طور هوشمندانه ای طراحی شده بودند تا کمترین خطر را برای مردم در پی داشته باشند اما آن به خیابان آمدن ها و صف های نانوایی ها که خیلی ها آن را به تمسخر می گرفتند از نظر من برر آنچه پس از انتخابات رخ داد تاثیر گذار بودند چرا که امید را زنده کرده بودند) بعد از این وقایع تفاوت نظرها در این جنبش خود را بیشتربه نمایش گذاشت تا آنجا که می شد این تفاوت نظرها را در تلویزیون جنبش هم دید که البته وجود این تفاوت نظرها را نباید بد دانست بلکه می بایست از آن نیز استقبال نمود و این دقیقا کاری بود که آقای همایون که مدیر این تلویزیون است انجام داد و با وجود تفاوت نظر ایشان با آقای نوری زاده در مورد شیوه حمایت از مردم، هیچ گاه اقدام به قطع برنامه ایشان نکرد و در عین حال گاه به انتقاد از گفته های ایشان می پرداخت و آقای نوری زاده هم گاهی جواب هایی در برنامه اش می داد و این نشان از آن داشت که آقای همایون به آن آزادی که بیان می کند اعتقادش نه در حد حرف است بلکه درعمل آن را به اثبات رساند و این باور من به این جنبش را دو چندان کرد و اینک بیش از پیش به آن عشق می ورزم.