مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

جنگ احمدی نژاد با خامنه ای و نگاهی از دیدگاه من به آن



در این مملکت که از هر شهر بی کلانتری بی قانون تر است و از هر جنگلی قانون جنگل بر آن استوارتر، گویا داستانی تازه آغاز شده است داستانی که نه نویدش روشنایی بامدادان باشد داستانی که در آن تاریکی شبش دو چندان گردد و ماه تابان شبش از آسمان به زیر کشیده شود و نور اندک ستارگان دلخوشی امید داران که نوری هست هنوز.
داستان تازه این سرزمین داستان جنگ آشکار احمدی نژاد و خامنه ای است جنگی که هر روز آشکارتر از پیش در رسانه ها نمایان می شود و کار بدان حد بالا می گیرد که سایت های حامی احمدی نژاد فیلتر می شوند اما داستان آیا به همین سادگی است که من و شما می بینیم؟ یا در پس پرده داستان دیگری در حال رقم خوردن است که من و شما از آن بی خبریم؟ به هر روی در ذهن من چند نظریه شکل گرفته است که دوست دارم آنها را با شما نیز در میان بگذارم و نظریه های شما را نیز بدانم و البته که اینها تنها نظریاتی هستند که در ذهن من شکل گرفته اند و چه بسا آنان درست نباشند و شاید بسیار دور از واقعیتی باشند که در حال رخ دادن است
1-   احمدی نژاد در کوشش برای سرنگونی خامنه ای است
این آنچه هست که ما امروز به طور اشکار در رسانه ها می بینیم  و من هم توضیح خاصی برایش ندارم جز اینکه در میان نظریه های من این خوشایندترینش شاید برای مردم در کوتاه یا بلند مدت باشد
2-   دعوای زرگری بین احمدی نژاد و خامنه ای
این یکی از خطرناک ترین حالت هایی است که ممکن است رخ دهد زیرا هدف این پروژه ساخت دار و دسته جدیدی خواهد بود که باتوجه به نزدیک شدن به روزگاری که باید در آن انتخابات مجلس انجام شود با استفاده از آن مردم را پای صندوق های رای بکشانند بسان آنچه در چند دوره قبل که با نام اصلاح طلبان انجام دادند

3-   ظاهرسازی برای خوش چهره ساختن یک معامله درون نظامی
این نیز به نوعی همان دعوای زرگری است اما به دلیل نیاز به توجه داشتن جداگانه بیان شده است
شاید در بین آن هیاهوی جوانان در درون خیابان ها و آن خون دادن ها در پشت پرده بین اصلاح طلبان و دستگاه حاکم بر ایران به یک توافق رسیده اند(پیش از آن رسیده بودند) یعنی یک خروج دو سال و اندی از سیستم و سپس با حذف احمدی نژاد از اریکه مسند ریاست جمهوری به شکلی که در بین مردم او ناکارآمد جلوه داد شود دگر بار به سیستم بازی این نظام وارد شوند که حاصل این چیزی نخواهد بود جز خریدن دست کم چندین سال عمر برای این رژیم ننگین.
البته در آینده دیگر شما نه نامی از کروبی و موسوی خواهید شنید و نه نامی از احمد نژاد و در ذهن مردم هم چیزی به جز یک تصویر سایه روشن از آنها باقی نخواهد ماند و این رژیم بازی خود را ادامه خواهد داد براساس این گفته که "از دل برود هر آنکه از دیده رود"
حال شاید این پرسش نیز پیش بیاید که با فراموش شدن آنها چگونه مردم تن به بازی این رژیم خواهند داد در حالیکه این همه جنایات را از سوی این رژیم دیده اند
این هم پرسش خوبی است که در پاسخ می توان گفت متاسفانه بیشتر مردم ما مردمی هستند که با شخصیت ها زندگی می کنند نه با اصولی پایدار دسته ای از آنها چنانکه آن شخصیت فراموش شود همه اتفاقات حول و حوش را نیز به ورطه فراموشی خواهند سپرد و گویی دنیا از نو آغاز گشته و هنوز نه دست کسی به خون آلوده است و نه کسی دروغی به خورد ملت داده نه چیزی.
 دسته دیگری که فرد را فراموش نمی کنند نیز به جز مرثیه خوانی و غرق در کیش شخصیت کاری دگر ندارند و برای شما و من خواهند گفت و خواهند در خوبی آن فرد نوشت چنان که گویی قدیسی از آسمان بر زمین پای نهاده است قدیسی فازغ از هر گناه و اشتباهی چنانکه در مورد مصدق و محمدرضا شاه می بینیم فردا در مورد چند تن دیگر خواهیم دید
دسته سوم هم مبارزینی هستند که از روز نخست با تحمل بار مشکلات و به قیمت نابودی زندگیشان با اشغال کشورشان جنگیده اند و خواهند جنگید اما تعدادشان اندک و توانشان اندک تر چرا که اهریمن تاریکی در عمق وجود مردمانی که باید حامی و پشتیبان آنها باشند نفوذ کرده و زدودن آن کاری بس دشوار و نیازمند توانی بسیار است
دسته آخر مردمانی هستند که در گذران عادی زندگیشان هم مانده اند و اهریمن تاریکی روحشان، امیدشان و وجدانشان را بلعیده است و شما و من تحرک چندانی در میان آنها نمی بینیم مگر انکه جوی احساسی ایجاد شود تا اندک روشنایی باقی مانده در وجودشان آنها را به تحرکی وادارد در غیر این صورت به همان زندگی مردار گونه خود ادامه خواهند داد و مبارزین و رژیم هر دو را بی نصیب از ناسزا و دشنام نخواهند گذاشت و این بیشترین ار آنها خواهد بود
 توضیح بیشتر در مورد نظریه سوم به معنای احتمال بیشتر دادن به درستی آن نیست بلکه در راستای روشن تر کردن علت های شکل گیری این نظریه در ذهن من است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر