از قدیم می گویند "خلایق را هر چه لایق" راستش پس از دیدن فیلم قطع انگشتان مردم روستای گاو دانه افسرده گشته ام و سخت در اندیشه ام که آیا ما لیاقت دموکراسی را داریم یا نه؟ یا شاید باید در اغاز به دنبال پاسخ این پرسش باید باشم که آیا ما انسان هستیم که نیاز به دموکراسی داشته باشیم یا نه؟
به گمانم همه جریان قطع انگشتان دست مردم روستای گاودانه و علت آن را که استفاده از یک تله کابین دستی برای عبور از رودخانه مارون است را می دانید خوب حالا این پرسش پیش می آید که دانستن این ماجرا چه مسولیتی را بر دوش تک تک ما می نهد آیا یک ابراز تاسف و تاثر ساده همه آنچه هست که ما باید انجام دهیم و این همدردی زبانی مسوولیت را اینک از روی دوش ما بر می دارد؟
تفاوت انسان با حیوان چیست؟ حیواناتی که گروهی زندگی می نمایند نیز در زمانی که یکی از آنها صدمه ای ببیند متاثر می گردند و حتی به یاریش نیز بر می خیزند ولی تفاوت انسان با این حیوانات در این است که انسان ها می توانند با هم در هر نقطه جهان تماس بگیرند و برای رفع مشکل چاره جویی نمایند و از یکدیگر انواع یاری ها را بگیرند در حالی که در حیوانات هر آنچه روی می دهد فقط بین همان چند عضو آن گروه است.
حال بر می گردیم به خودمان و این سوال که ما ایرانی ها انسانیم یا حیوان یا موجودی که نامی نمی توان بر آن نهاد؟ چه چیزی باعث شده که بیشترین واکنش ما در برابر شنیدن چنین ماجراهایی تنها ابراز تاسفی ساده باشد که حتی از آنچه حیوانات برای هم گروهی خود انجام می دهند نیز کمتر است؟
در بین ما ایران ها میلیونر و متخصص در رشته های گوناگون کم نیست اما دریغ از یک نفر که پا پیش بگذارد و اعلام نماید که داوطلبانه حاضر است بخشی را که در توانش است برای ساختن پل بر روی رودخانه مارون بر عهده گیرد تا دیگر دست هیچ فردی از اهالی روستای گاودانه بی انگشت نگردد.
نه خیلی عصبانی نشوید و بدان ها ناسزا نگویید که ما خود نیز از آنان بهتر نیستیم به گمان من هزینه ساخت یک پل بر روی این رودخانه کمتر از 500 میلیون تومان خواهد بود شاید هم حتی یک دهم این مبلغی که من گفته ام. کشور ما 70 میلیون جمعیت دارد آیا در بین این هفتاد میلیون نمی بایست 500 هزار نفر پیدا می شدند و نفری 1000 تومان برای این کار اختصاص می دادند تا در نهایت بودجه 500 میلیونی آن تامین شود یا 5 میلیون نفر که تنها و تنها نفری 100 تومان بپردازد که این روزها حتی با 100تومان آدامس هم نمی شود خرید. این 100 تومان و 1000 تومان در زندگی شخصی هیچ یک از ما تاثیر چندانی ندارد اما به یقین زمانی که بر روی هم گذاشته شوند برای اهالی روستای گاودانه تاثیر گذار هست. آری این کاری سیاسی نیست که دولت جلوی ما را برای انجام آن بتواند بگیرد پس چه عاملی مانع انجام چنین امری می شود؟
به گمان من آنچه مانع ما در داوطلب شدن برای انجام چنین اموری است کشته شدن انسانیت در ما و برده پول گشتن ماست چرا که ما کاری نمی کنیم مگر آنکه سودی از آن نصیب ما گردد در حالی که اگر این فیلم در رسانه هایی چون CNN پخش می شد عده ای خارجی برای ساخت پل بر روی این رودخانه داوطلب می شدند.
حال با این شرایط که حتی ما آنچه که حیوانات برای هم گروهی شان انجام می دهند را از هم میهنمان دریع می کنیم پس دیگر نمی توانیم نام انسان را بر خود بنهیم و زمانی که انسانی وجود ندارد پس انسانیتی هم نیست پس دیگر کاشتن بذر دموکراسی در این شوره زار چه سودی دارد زمانی که واضح است که از آن نهال دموکراسی بوجود نخواهد آمد.
اگر قرار است ما به دموکراسی برسیم باید در آغاز انسانیت کشته شده در درون مان را دگر بار زنده نماییم به مانند کشاورزان در مورد زمین های شور انجام می دهند و با شیرین کردن زمین آن را برای کاشتن بذر آماده می کنند تا از بذر کاشته شد انتظار رویش نهال را بتوان داشت.
در انتها ی مطلب برای شما چند لینک از ویدیو های مرتبط با این نوشته که در یوتیوب هستند می گذارم باشد که انسانیت ما زنده گردد
راه ایرانی
ایران : قطع انگشتان دست اهالی ، بخاطر عبور از پل
فروش کلیه در ایران به خاطر فقر
http://www.youtube.com/watch?v=cSTwCOLuGMA
آنچه که حیوانات انجام می دهند و ما نمی دهیم
http://www.youtube.com/watch?v=LU8DDYz68kM
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر