در طول یک سال و 3 ماه گذشته از جنبش سبز سخن بسیار گفته شده است در اینجا من به عنوان یک فرد از جامعه ایران می خواهم نظر شخص خودم را در مورد امکان وجودی سبز برانداز بیان نمایم امیدورام که این باعث ناراحتی آن دسته ازهم میهن های گرامیم که خود را جزو سبز برانداز می دانند نشود.
ابتدا بگذارید تعریفی از سبز برانداز را با توجه به مشاهدات خودم در فضای نت و دنیای واقعی بیان کنم سبز برانداز به کسی گفته می شود که برخلاف نظر اقای موسوی خواهان سقوط رژیم و برقراری رژیم جدیدی در ایران است. در بین سبزهای برانداز از هر طیفی دیده می شود از جمهوری خواهان تا پادشاهی خواهان، شاید این اولین نقطه ای است که این دو گروه به نوعی تفاهم هرچند شاید موقت دست یافته اند و پذیرفته اند که سبز باشند.
اما بیان اینکه نقطه حرکت سبز چه بوده و چه می خواهد شاید بتواند در روشن شدن مطلب کمک نماید. سبز به عنوان رنگ انتخاباتی آقای موسوی از سوی وزارت کشور بیان شد و سپس کمپین انتخاباتی آقای موسوی از این رنگ به خوبی در تبلیغاتش استفاده نمود البته سید بودن آقای موسوی نیز باعث شده بود تا آن دسته از مردم که هنوز باورهای مذهبی شان قوی است و هوادار آقا ی موسوی هستند با شور و شوق بیشتری رنگ سبز را که رنگ سیدها می دانند تبلیغ نموده و بدین ترتیب هواداران آقای موسوی شروع به استفاده از آن در پوشش هایشان نمودند و در انتهای نام هر حرکت شان کلمه سبز را می گذاشتند و بدین نحو رنگ سبز دیگر تنها یک معنا داشت یعنی پشتیبانی از آقای موسوی در انتخابات ریاست جمهوری، جمهوری اسلامی و تنها یک خواسته داشت و آن جایگزینی آقای احمدی نژاد با آقای موسوی بود به عبارت دیگر سبزها دیگر نمی خواستند احمدی نژاد را بر روی صندلی ریاست جمهوری ببینند. پس تا بدینجا شروع و خواست سبز مشخص شد اما زمانی که نتایج انتخابات اعلام شد نفر برنده باز آقای احمدی نژاد بیان گردید ولی این از نظر سبزها قابل قبول نبود زیرا آنها بر این باور بودند که رایشان بسیار بیش از آنچه که اعلام شده بوده است و گروه آقای احمدی نژاد در انتخابات تقلب نموده اند بنابراین سبزها برای اعتراض به این نتایج به خیابان آمدند و دست به تظاهرات زدند که اوج آنها در روزهای 25 و 30 خرداد بود و شعار اصلی شان رای ما کجاست بود.
در ابتدای امر کسی صحبت از سبز دیگری نمی نمود و بیشتر روشن فکرهای ما نیز سبز شدند و همه آن را به عنوان پشتیبانی از ملت ایران می نامیدند و کاری به هویت اصلی سبز در این زمان نداشتند و این بیت شعر شاعر بزرگوار مولوی حکایت این دوستان است
هر كسي از ظن خود شد يار من از درون من نجست اسرار من
پس از مدتی هرکدام شروع به بیان نظراتشان نمودند و عده ای از سرنگونی رژیم گفتند و بیان این نظر باعث شد تا از سوی عده ای دیگر مورد سوال قرار گیرند که شما چگونه سبزی هستید که بر خلاف صحبت های آقای موسوی سخن می گویید در اینجا بود که هواداران این عده کم کم به ماهیت سبزتوجه نمودند و شروع به ساخت سبز جدیدی نمودند با عنوان سبز بر انداز هرچند که در بین روشنفکران چیزی با عنوان سبز بر انداز بیان نشد اما از سوی آنها رد نیز نشد و روشنفکرانی که سبز شده بودند همچنان سبز ماندند و حتی سخن از تشکیل گروهای سبزی چون سکولارهای سبز و سبزهای دیگر سر دادند و اگر به هوادارن این افراد بگویی که سبز یعنی هواداری از موسوی به شما می گویند نه سبز ما اون سبز نیست اگر پادشاهی خواه باشند می گویند سبز ما سبز شاهزاده است و اگر جمهوری خواه باشند می گویند سبز ما سبز پرچم ایران است البته پادشاهی خواهان نیز این را به کار می برند.
می داینم که سبز روشن با سبز تیره تفاوت دارد و هرکس قادر به تمیز دادن بین آنها است اما تاکنون من کسی را در میان سبزهای برانداز ندیده ام که بیایید و بگوید که سبز آنها از سبز آقای موسوی روشن تر است یا کدرتر، تا بتوانیم اگر جایی با گروهی که ادعای سبز بودن دارند برخورد کردیم تشخیص دهیم که آنها براندازند یا نه، در فضای جامعه جهانی نیز سبز به عنوان نماد پشتیبان های آقای موسوی به شمار می آید و اگرالان دو نفر ایرانی که یکی سبز روشن پوشیده و دیگری سبزی کدرتر به پیش آقای اوباما یا هر دواتمرد یا دولت بانوی خارجی ببرید و از او بپرسید که به نظر شما این افراد با توجه به اینکه ایرانی هستند از چه پشتیبانی می کنند به گمان من این پاسخ را دریافت خواهید کرد که از حرکت مردم ایران، اگر از همان فرد بپرسید خوب حال این مردم ایران که شما می گویید این دو فرد ازآنها پشتیبانی می کنند رهبرشان کیست خواهید شنید آقای موسوی و باز اگر از او بپرسید خوب خواست این سبزها چیست او به شما خواهد گفت که همانطور که آقای موسوی گفته می خواهند احمدی نژاد از پست ریاست جمهوری کنار رود و آقای موسوی که برنده اصلی انتخابات است رییس جمهود این رژیم گردد.
همانگونه که می بینید نه ما توانا به تمیز دادن این دو گروه سبز بر اساس رنگ آنها هستیم ونه در جامعه جهانی کسی بر این باور است که سبزی وجود دارد که می خواهد جمهوری اسلامی نباشد بلکه برای آنها سبز یعنی موسوی و پشتیبانی از او.
براین اساس به نظر من آنها که خود را سبز برانداز می خوانند به نوعی در حال فریب خود هستند چرا که در واقعیت فقط در گفتار و نوشتار آن هم تنها بین ما ایرانی ها وجود دارند و براین پای می فشارم که تنها در گفتارو نوشتار، شما به هیچ گونه از روی رنگ تفاوت آن دو را در نخواهید یافت و جامعه جهانی که به طور کل برایش سبز برانداز تعریف نشده است نه در نوشتارهایشان می بینید و نه در گفتارهایشان.
البته اینها همه نظر من به عنوان یک فرد است که شاید در بعضی زمینه ها دارای کمبود آگاهی باشم و سپاسگزار می شوم که اگر کسی آگاهی بیشتری داشت من را نیز آگاه نماید.
به امید آن روز که اگر جایی گامی اشتباه برداشتیم پای پس کشیده و به راه دگر گام نهیم نه اینکه بر روی اشتباه اصرار ورزیم و تلاش نماییم آن را به هر شکل ممکن توجیه کنیم.
راه ایرانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر