مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۹۹ مهر ۲۶, شنبه

اعتماد سرمایه از دست رفته.


سال های سال است که در جامعه ما دیگر کسی به چشم خودش هم اعتماد نمی کند چه برسد به همسایه یا دوست خود. این امر دلایل گوناگونی دارد از حکومتی که با سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن به بقایش ادامه می دهد و رسانه های بیگانه پارسی زبانی که حکومت را در این راستا یاری می رسانند تا مخالفینی که با حرکت های نسنجیده شان ناخواسته در این مسیر گام بر می دارند.


یکی از برترین ویژگی های دوران محمدرضا شاه را شاید بتوان در وجود اعتماد در میان مردم دانست به گونه ای که داستان ها و روایاتی می شنویم که در شهر یزد در هنگام نماز و ناهار ملت بی آنکه در فروشگاه ها را قفل کنند به نماز و ناهار می رفتند یا کسی در خانه اش را نمی بست و در بیشتر خانه ها نیمه باز بود. اگر این داستان ها و روایات را باور نکنیم شاید به خاطرات فتنه گران سیاسی* آن دوران باید پرداخت که کتاب ها و جزوات سیاسی را به دوستان خود می دادند تا بخوانند و در صورت تمایل به آنها بپیوندند. در جامعه امروز ما ولی هیچ یک از این نمونه ها را نمی توان یافت، اگر تنها دقیقه ای فروشگاه ات را ترک نمایی در برگشت با قفسه های خالی روبرو خواهی شد و اگر در خانه ای باز باشد معلوم نیست چه عواقبی در انتظار صاحب خانه است. ملت حتی جرات بیان نظراتشان را بدون سانسور به دوست و یا حتی خانواده خودشان ندارند چه برسد به اینکه بخواهند جزوه و یا کتابی رد و بدل نمایند. 


شاید بتوان گفت مهمترین دلیل پیروزی مخالفین شاه بر شاه فارغ از کمک های خارجیان و بیگانگان وجود همین اعتماد بین مردم بود مردم به روحانیون و به همسایگان و دوستان خود اعتماد داشتند و این سبب می شد تا فعالین بتوانند گروه های مبارزاتی درست نمایند و دست به تجمعات بزنند. در آن زمان کسی کسی را بازخواست نمی کرد که کمک های مالی را صرف چه فعالیت هاییی نمودید یا کسی رهبران را به چال نمی کشید که چرا چنین سیاست مبارزاتی را انتخاب نموده اید. آنها بر اساس اعتماد پیش می رفتند و توانستند به هدف هایشان برسند البته باید گفت که حکومت پیشین هم چون قصدش ساختن یک جامعه پیشرو بود در میان مردم به رواج بی اعتمادی اقدام نمی کرد و این خود کمکی بود برای مخالفینش.


جامعه کنونی ما با بحران بی اعتمادی روبرو است بحرانی که شاید مخالفین رژیم باید پیش از هر کاری به بررسی آن بپردازند چرا پیش از آنکه بتوانند این بحران را برطرف نمایند امکان پیروزیشان را بر رژیم حاکم باید ناچیز دانست. مخالفین این سیستم سال های سال است که می کوشند تا آن را به زیر بکشند ولی از عهده این مهم بر نیامده اند. از دید نویسنده مهمترین دلیل شکستشان توجه ناکافی آنها به بحران عدم اعتماد در جامعه بوده است. جامعه ای که در آن اعتماد نیست سازماندهیش بسیار مشکل می شود و به سختی می توان مردمانش را متقاعد نمود تا در مسیری همراه و همگام شوند. 


در کنار مخالفین حکومت با توجه به داشتن مشاورین بیگانه در کنارش به خوبی از این امر آگاه است و هر روز به این بی اعتمادی بیشتر دامن می زند و برای این کار از ترفندهای گوناگونی بهره می برد از استخدام مزدوران تا فرستادن نیروهای خودیش در قالب مخالفینش به میان مخالفین راستینش و ترفندهای حکومت آلمان نازی در زمان دستگیری یک مخالف که رسانه های بیگانه پارسی زبان امروزه در این ترفند ابزار قدرتمندش محصوب می شوند. از اینها که بگذریم خود نیروهای مخالف نیز به این داستان دامن می زنند. نمونه اش اختلافی بود که در یک برنامه تلویزیونی و در دید بینندگان بین الهیار کنگرلو و شهرام همایون رخ داد و این دو به هم اتهاماتی زدند و چنان سخنان قدیم خود را نقض نمودند که باعث ایجاد شک و بی اعتمادی دست کم در من بیننده آن برنامه شدند. و برای من این پرسش ایجاد شده است که من چه سخنی از اینان را باور کنم آنگاه که چنین جلوی چشمم و در روز روشن زیر تمام حرف های گذشته شان می زنند. این نمونه را بیان مودم و از بیان داستان کسانی چون هخاها پرهیز نمودم چون در نظر نویسنده شهرام همایون و الهیار کنگرلو دو شخصیت قابل اعتماد بودند ولی اکنون نویسنده نمی تواند به هیچ یک از این دو شخصیت اعتماد گذشته را داشته باشد و این خود مشتی است نمونه خروار. 


بی شک مخالفین رژیم باید دقیق تر و هشیارتر باشند و کوشش صد چندانی نمیاند تا سطح اعتماد را در میان جامعه بالاتر ببرند چرا که چنانچه گفته شد اعتماد یکی از کلیدی ترین ابزار های مورد نیاز در مبارزات سیاسی است و نبود اعتماد سپردن راه را بسیار دشوار و شاید حتی ناممکن بنماید

راه ایرانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر