مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

چنبش سبز مشکل رسانه یا مشکل ساختاری:


چنبش سبز مشکل رسانه یا مشکل ساختاری:

از همان روزهای اول بحت ایجاد یک رسانه انحصاری در خارج از کشور برای جنبش سبز در بین برخی از افراد هوادار این جنبش وجود داشت و این روزها می بینم باز عده ای بر روی آن تاکید می نمایند و اصرار بر آن دارند که علت عدم فراگیری جنبش سبز عدم وجود یک رسانه برای آن است اما از دید من مشکل این جنبش به هیچ عنوان در نداشتن یک رسانه نیست بلکه مشکلی ساختاری دارد.
اجازه دهید تا در آغاز کمی به آنچه باعث ایجاد این جنبش شد بپردازم این جنبش از دیدگاه من زمینه هایش از همان ماه های اول انقلاب بوجود آمد از همان لحظه که اعدام های انقلابی به اجرا درآمد از همان روز که با شعار یا روسری یا توسری حجاب را برای بانوان دلیر این مرز و بوم اجباری نمودند آری بدین نحو پایه های یک جنبش در ایران نهاده شد و پس از آن روز به روز نارضایتی ها از ناکارآمدی این رزیم اهریمنی بالا گرفت و حرکت های اعتراضی های گوناگونی شکل گرفت که در این میان می توان به جرات گفت که حرکت بانوان در به چالش کشیدن حجاب اجباری یکی از پایدارترین و اثرگذارترین این حرکت ها بوده و این حرکت ها ادامه یافت تا سال 2556 ایرانی (1376 هجری شمسی) و در دوم خرداد این سال مردم با رایی که به آقای خاتمی دادند سعی کردند تا نه بزرگی به رهبری و رژیم گویند و امید به آن داشتند که شاید آقای خاتمی بتواند این نظام را با اطمینان از حمایت مردم به سوی اصلاح و بهبود پیش ببرد اما اتفاقات خبر از چیز دیگری می داد قتل های زنجیره ای، ماجرای کوی دانشگاه در دو سال بعد. مدتی فعالان سیاسی به مردم گفتند که آقای خاتمی می خواهد اما مجلس نمی گذارد مردم در انتخابات مجلس ششم هم شرکت کردند وبه گروه هوادار آقای خاتمی رای دادند اما باز آنچه را می خواستند به دست نیاوردند و اوضاع همچنان بد و بدتر می شد و مردم از اصلاح طلبان نا امید شدند و تصمیم به تحریم انتخابات گرفتند و این موج چنان شدتی داشت که در انتخابات شورای شهر درصد مشارکت مردم در شهر تهران به 12% کاهش یافت ودر زمان انتخابات ریاست جمهوری نهم پس از یک دولت که شعارش بهبود بود دولتی بر سرکار آمد که از دولت های قبلی بدتر بود وتلاشش برای خفه کردن صدای آزادی خواهان دوچندان بود و مشکلات اقتصادی مردم را دو چندان نمود و فضای خفقان جامعه را فرا گرفته بود و به جز صدای پایدار جنبش اعتراضی بانوان صدای اعتراضی دیگری شنیده نمی شد تا در سال 2567 ایرانی صدای اعتراضی دیگری نیز کم کم طنین افکن شد جنبشی شکل گرفت که تاکیدش بر هویت ملی و زنده کردن دگر بار فرهنگ ایرانی بود نحوه گفتار سخنگویش که منطبق بر انچه بود که فرهنگ ایرانی است روز به روز بر هواداران آن افزود و کم کم تبدیل به قویترین نوید بخش آزادی برای مردم در داخل کشور شد اولین تجمع اعتراضی این جنبش تازه متولد شده در 3 خرداد 2567 ایرانی شکل گرفت تجمعی در برابر سفارت کشور امارات در راستای اعلام وجود مردم ایران برای حراست از تاریخ شان و مرز و بوم شان، آری تجمعی برای آنکه بگویند "خلیج فارس همیشه" و " ما هستیم" و هر بار با بهانه ای جدید تجمعی تشکیل می دادند


بهانه هایی که در آن زمان کمترین هزینه را برای شرکت کنندگان در تجمع ها در برداشت و پس از مدتی طرحی را با نام پنجشنبه های نان (رفتن در ساعتی مشخص به یک نانوایی مشخص و تشکیل صف های طولانی) یه راه انداختند تا بتوانند شبکه های لازم را برای فراگیرتر نمودن جنبش و ساختن بهتر زیر ساخت هایش شکل دهند و چندی پس از آن شعار نویسی ها شروع شد و بر در و دیوار شعارهای ما هستیم نمایان گشت و پس از آن در روز پایانی سال 2567 ایرانی اولین پرچم ایران (پرچم شیر و خورشید نشان) در داخل کشور به احتزاز در آمد که اکنون مجموع این پرچم های ایران به احتزاز در آمده به بیش از 120 پرچم می رسد. در اینجا این جنبش را رها می کنیم و می رویم سراغ مبحث اصلی که جنبش سبز است، آقای موسوی در انتخابات کاندید شد و در وزارت کشور رنگ سبز برای ایشان انتخاب شد و خوب بر طبق روال همه انتخابات ها تبلیغات افراد شروع شد و روز به روز ستادهای انتخاباتی هر فرد بر دامنه و میزان کارش می افزود ولی آقای موسوی نسبت به سایر افراد از امکانات تبلیغاتی بهتری برخوردار شد زیرا که در داخل به خوبی توانست هزینه کند (حداقل هزینه را می توانید از آقای شمخانی کاندیدای سابق ریاست جمهوری بپرسید) و هم از سوی عده ای از خارج نشینان به خوبی تبلیغ شد و مناظره های انتخاباتی بر شور و هیجان مردمی که توسط بسیاری از خارج نشینان تشویق به حضور شده بودند افزود مردمی که شرایط اقتصادی شان به شدت خراب شده بود و اینک می خواستند حداقل اندک بهبودی در آن ایجاد نمایند انتخابات انجام شد و زمانی که نتیجه آن اعلام شد مردم شگفت زده شدند زیرا که نتیجه چیزی کاملا بر عکس خواست انها بود ولی این بار مردم حرکتی نمودند که شاید کمتر کسی توانایی پیش بینی آن را داشت آن شور و هیچان ایجاد شده در مردم هنوز فروکش نکرده بود و مردم را به خیابان ها کشاند شاید هر کدام از آنها در لحظه خروج از خانه تنها به دنبال رایش بود اما زمانی که جمعیت زیاد حاضر را دید ترسش کمتر شد و خواسته اش بزرگ تر زیرا که همه آن رای دادن ها برای بهبود شرایط با در نظر گرفتن امکانات در آن زمان بود اما اکنون برداشت او فرق کرد او خیل جمعیتی را می دید که اگر می خواست می توانست همه کاری انجام دهد او می دانست که این خیل جمعیت نیاز به راهنمایی دارد تا بتواند بهترین را انجام دهد و با توجه به انچه که در تبلیغات پیش از انتخابات به او القا شده بود گمان برد که شاید آقای موسوی بتواند راهنمایی مناسب برای این جمعیت باشد و آنها را به سر منزل مقصود که همانا براندازی این رژیم است (البته افراد از جنبش های پیشین نیز به این جنبش با فرض اینکه این جنبش هدفش براندازی رژیم است پیوستند) هدایت نماید و اینگونه جمعیتی میلیونی در خیابانها به حرکت درآمد در میان جمعیت حاضر در خیابان از هر گروهی با دین و اندیشه های متفاوت سیاسی بود اما عملکرد و گفته های اقای موسوی کم کم از این افراد کاست حال این سوال مهم در ذهن عده ای شکل می گیرد که چگونه گفته ها و عملکرد آقای موسوی بر روند این جنبش اثر گذاشت؟
ایشان دراولین در خواست چالش برانگیز خود از مردم خواست که در ساعت 10 شب الله اکبر بگویند و از اینجا ایشان اولین بخش را از جنبش جدا نمود زیرا که تعدادی از هموطنان ما دارای دین یا باور متفاوتی با اسلام هستند و برای آنها الله اکبر معنی و مفهومی ندارد بنابراین آنها از این امر به طبع پرهیز می نمودند و بنابراین به مرور مشارکتشان در این جنبش کاهش یافت و شاید هم کلا از این جنبش فاصله گرفتند، در خواست مجوز ایشان از دولتی که قبول نداشت و انحصار دیدارهای ایشان تنها با خانواده اصلاح طلبان آسیب دیده در این جریان و وقعی به دیگر آسیب دیدگان نگذاشتن و پس از آن بیانیه های ایشان که در آنها آشکارا گفت "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمترو نه یک کلمه بیشتر" باعث شد تا آنان که هنوز امیدی داشتند که با موسوی می توان نظام را سرنگون نمود ولی دیگر تبلیغات قبل از انتخابات تاثیرش در آنها پایان یافته بود نیز از این جنبش فاصله گیرند و دیگر تلاشی درتقویت این جنبش ننمایند و بلکه حتی به تبلیغ علیه آن برآیند و برای همان راه های سابق خود بکوشند. این از نظر من دلیل اصلی است که جنبش سبز نمی تواند فراگیر شود و در قشرهای مختلف جامعه رسوخ نماید ودر ضمن می دانم که بسیاری از هم میهنان خواهند گفت که اقای موسوی چنان که خود گفته رهبر این جنبش نیست (البته این روزها این سخن کمتر به گوش می خورد و بیشتر می شنویم که او رهبر جنبش است) پس دلیلی بر جدایی این افراد از جنبش وجود ندارد اما سوالی که همین امر در ذهن آنان که فعال محسوب می شوند ایجاد می کند اینست که اهداف جنبش سبز چیست؟ و از کجا می توان از آنها آگاه شد؟ همه ما می دانیم که به هرحال هر حرکت و جنبشی نیاز به یک سخنگو دارد که بتواند اهداف آن جنبش را برای دیگران تبیین نماید تا مردم بتوانند تصمیم بگیرند که ازآن جنبش پشتیبانی نمایند یا خیر، حال چه بخواهیم و چه نخواهیم مردم اقای موسوی را حداقل در سطح سخنگوی جنبش سبز(که به گمان من بیشتر او را به عنوان رهبر جنبش سبز) قبول دارند و آنچه او می گوید را اهداف جنبش می دانند در زیر یک ویدیو برای شما می گذارم که احتمالا بسیاری از شما آن را دیده اید.
از این ویدیو می توان به نحوه دسته بندی مردم ایران در مورد سرنگونی رژیم پی برد البته این ویدیو متعلق به یکی از ویدیو برنامه های اقای سازگارا از مبلغین جنبش سبز است، نتیجه گیری در مورد اینکه کدام دسته اکثریت را در ایران دارند به خود شما واگذار می نمایم.


راه ایرانی



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر