مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۹۷ آبان ۱۹, شنبه

من و شهرام همایون



سال های سال پیش بودش من جوانی بودم که شعله های میهن دوستی درونش روشن شده بود و او آورنده سوخت بیشتر بودش تا این شعله ها را شعله ور تر نماید هر سخنش من را به جوش و خروش می آورد و شعله درونم را شعله ورتر می کرد آنقدر شعله هایم قوی شدند که دیگر نه او را توانی بود تا سوخت بیاورد و نه آن سوخت هایی که می آورد کفایتش می کرد. با جنبشی به نام ما هستیم آغاز شد او می گفت و من می شنیدم و در میان ما امیدی تازه رخنه کرده بود چه ترانه زیبایی بود برای آن روزهایمان. امید و شور را در سراسر وجودمان به حرکت در می آورد.
از ایران بیرون آمدم که جنبشک سبز در حال پیدایش بود گرچه حدسش را زده بودم که شلوغی به پا خواهد شد ولی با این حال چون هنوز جوان بودم در دام این سبزک ها برای دو سه هفته ای افتادم و به او می گفتم که سوختش چندان مناسب حالم نیست ولی او راهش را ادامه داد و پس از دو سه هفته از او پوزش خواستم چرا که دانستم سوخت او مرا به مراتب مناسب تر است و شعله هایم چنان شعله ور گشت که شدم یکی از فعالین دنیای مجازیشان تا بعدها که به دنیای فیزیکی هم رسید. چند سالی از بهترین سال های جوانی را گذاشتم چرا که بر دو باور بودم یک اینکه راهی که می روم و جنبشی که پشتیبانیش می کنم درست است و دوم اینکه باور داشتم اگر درست اقدام کنیم توانش را داریم که حرکت مردم را در مسیر درستش قرار دهیم بسیار هم مورد تعریف و تمجید از سوی ایشان قرار گرفتم ولی ناگهان همه چیز با یک ایمیل تغییر کرد رابطه من و او به کلی دگرگون شد تنها یک انتقاد کرده بودم ولی اینبار گویا انتقادم از سطح شکیبایی او بیشتر بود و در این میان نمی دانم بگویم مزدوران یا دوستان نادانش و یا حسودان چنان بر این رابطه تاختند که من به ناگهان ارتباطم در دنیای مجازی با نیروهای جنبش به پاین ترین سطح رسید ولی من نه دل بریدم و نه رها کردم همچنان بودم و کوشش بر آموختن در محضرش داشتم حادثه ای دیگر رقم خورد یک تماس تلفنی، تا در مورد یک نکته آگاهی رسانی کنم ولی آنچه حاصل شد چیزی دیگر بود من که زنگ زده بودم که بگویم حکم داشتن کتاب دو قرن سکوت در ایران اعدام نیست بلکه در ایران این کتاب چاپ می شود و به فروش می رود ناگهان دیدم که مورد اتهام قرار گرفتم من با خود اندیشیدم مگر من چه کرده ام در این همه سال به جز خدمت صادقانه به جنبش؟ مگر تا کنون از من دروغی شنیده اند که چنین برخوردی با من دارند؟ و آنجا بود که با اینکه برای اثبات حرفم بعد از تماس به ایشان ایمیلی زدم با یک لینک برای خرید آنلاین کتاب دو قرن سکوت در ایران با چاپ سال های اخیر و ایشان هم در برنامه شان بدان اشاره نمودند ولی من نتوانستم این اتهام را نادیده بگیرم و از ایشان قهر نمودم البته نامش فقط قهر است وگرنه همچنان برنامه هایش برایم آموزنده است گرچه دیگر سوختی برای شعله های من چندان ندارند و هر از گاهی که موردی بسیار آزارم دهد باز هم ایمیلی به ایشان می زنم و انتقادم را بیان می کنم.
آخرین بار که ایمیلی زدم چند وقت پیش بود ولی هیچ پاسخی نگرفتم و در نهایت وقتی دیدم دیگر تماس مستقیم ممکن نیست به فضای مجازی آمدم و تمام توانم را جمع کردم تا آنچه را اشتباه می دانستم به گوششان برسانم و خوشحالم که کوششم بی ثمر نماند گرچه از سوی یکی از نزدیکانشان به مزدوری متهم شدم ولی مهم این بود که سخن به گوششان برسد و اشتباه را درست نماید که رسید و درست کردند گرچه بی سر و صدا.
ولی از او برای همه این سال ها کمکش در بالا بردن دانش تاریخی و سیاسیم سپاسگزارم ولی نمی توانم بگویم که احساس امروزم نسبت به او همان است که در گذشته بوده چرا که او امروز در میان انسان هایی با پایین ترین سطح درک سیاست گرفتار شده است و شاید هم خود چنین خواسته است چرا که کسانی چون من را به کناری راند تا کسانی چون اینان در کنارش باشند و جنبشی که داشت به درون جامعه رخنه می کرد و گسترش می یافت را با اشتباه های استراتژیکش به نابودی کشاند به گونه ای که دیگر تنها نامی از آن باقی مانده و نه بیشتر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر