مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه

چرا از شهرام همایون پشتیبانی می کنم!



بیش از 5 سال از زمانی که من با شهرام همایون آشنا شدم می گذرد. آغاز آشنایی ما از برنامه تلویزیونی  آخرین لحظه بود که ایشان مجریش بودند. پیش از آن من برنامه های بی بی سی، صدای آمریکا و رادیو فردا را دنبال می کردم و بیش از همه اما بی بی سی و رادیو فردا صداهایی بودند که اخبار را به گوش من در درون ایران می رساندند اما برنامه آخرین لحظه جنسش با همه برنامه هایی که دیده بودم فرق داشت درونش چیزی بود که در برنامه های دیگر نمی توانستم بیابم. مجری این برنامه با صدای گیرای خود امید را در ذره ذره وجودم می کاشت و من را به فردایی بهتر نوید می داد. این تنها من نبودم که مسخ برنامه های ایشان گشته بودم اوضاع به گونه ای بود که هر کس اندکی شبکه های سیاسی را دنبال می کرد با این برنامه آشنا گشته وامید درونش جوانه زده بود. ایران گویی جان تازه ای گرفته بود و امید را می شد در چشمان ایرانیان دید و اما در صداهای بیگانه ای که بیش از این نامشان را برایتان بردم هیچ خبری از این گردهمایی ها بیان نمی شد و هر چه گذشت حرف های شهرام همایون در مورد این رسانه ها در گوشم بیشتر طنین انداز شد و اندک اندک همه رنگ ها برایم دگرگون شد هر چه بیشتر به تماشای برنامه آخرین لحظه می نشستم از آن صداهای دیگر بیشتر فاصله می گرفتم. کار بدانجا رسید که امروز نه تنها به آن رسانه ها گوش فرا نمی دهم بلکه گوش فرا دادن به آنها را یک اشتباه بزرگ می دانم. اینها را گفتم تا مقدمه ای باشد برای آنچه در پی خواهم نوشت.
همانگونه که گفتم اینک بیش از 5 سال است که من شهرام همایون را می شناسم. او همیشه خود را یک روزنامه نگار ساده معرفی نموده است. او مدیر و صاحب تلویزیون ایرانی کانال یک است و در این تلویزیون برنامه ای با نام آخرین لحظه دارد. از مدتی که من ایشان را می شناسم نزدیک به چهارسالش را درخارج کشور بوده ام. زمانی که سبزها در خیابان ها به راه افتادند من به دلیل دسترسیم به اینترنتی نسبتا پرسرعت توانایی این را داشتم که همه شبکه های ایران و غیر ایرانی پارسی زبان را ببینم و از نقطه نظرات کارشناسان درون آنها نیز برخوردار شوم. در آغاز من نیز چون بسیاری از ایرانیان به هیجان آمدم شلوغی درون خیابان احساسات من را نیز به غلیان در آورده بود و من چون بسیاری دیگران از یاران جنبش ما هستیم موضع گیری آقای همایون را نادرست می پنداشتم و گمان می کردم ایشان باید همراه با مردم درون خیابان ها شود. اما این موضع من یک هفته بیشتر دوام نداشت زیرا پس از گذشت یک هفته درستی موضع گیری های آقای همایون خودش را اندک اندک نشان داد و به من ثابت شد که اشتباه از من بوده و بی تجربگی من عامل اصلی این اشتباه بوده است. آری من جوانی بودم که تازه در حال آشنا شدن با الفبای کار سیاسی بودم ولی آقای همایون سال ها در این کار بوده است او می دانست که در سیاست با احساسات نمی توان جلو رفت نه آنکه احساسات لازم نباشد اما پیش از آنکه با موج احساسات مردمی حرکت نمود باید دید این موج احساسات به کجا می رود و چه گروه و با چه اندیشه ای این موج را هدایت می نماید. او می گفت ملت با الله اکبر نمی توان حکومتی را که با الله اکبر آمده است پایین آورد او می گفت ملت با رنگ سبز اسلامی نمی توان حکومتی اسلامی را پایین آورد. او در همه این موردها درست می گفت و هر چیز دیگری که در این مورد گفت درست بود. او در همین زمان که سبزهای اسلامی هدایت موج احساسات جوانان را به دست گرفته بودند و می گفتند پرچم شیر و خورشید نشان ایران نباید حضور داشته باشد. به توزیع رایگان این پرچم پرداخت و از حمل کنندگان این پرچم تنها یک درخواست داشت و آن این بود که آن را به دست بگیرید اما به کسی تحمیلش نکنید و هرگز هم اجازه ندهید کسی پرچمتان را به زیر بکشد. اما سبزهای اسلامی که تاب چنین برخورد دموکرات مآبانه ای را نداشتند با ایجاد فضای تهمت و شایعه تلاش نمودند تا چهره ایشان را نزد مبارزین مخدوش نماید و مانع از پشتیبانی جوانان و دیگر ایرانیان از ایشان شوند. زمان گذشت و آنچه رخ داد تنها تاییدی بود بر سخنان شهرام همایون. کار بدانجا رسید که افرادی که می گفتند موسوی و کروبی نمی توانند چیزی جر آنچه در بیانیه ها آورده اند بگویند در ماه های بعد خود با تکرار حرف های شهرام همایون، آقاین موسوی و کروبی را مسوول شکست مبارزات خواندند و گفتند چون این آقایان سخن از دوران طلایی امام و اجرای بی تنازل قانون اساسی جمهو.ری اسلامی گفتند مردم به خانه ها باز گشتند. بلی آنها خود تبدیل شدند به طلبکارانی از موسوی و کروبی و یادشان رفت که زمانی خود آنها چگونه به پشتیبانی از آن بیانیه ها می پرداختند. و حتی یک بار هم نگفتند ملت ما اشتباه کردیم که از این بیانیه ها پشتیبانی کردیم. ما را ببخشید. آنها با قیافه ای حق به جانب باز بر صفحه تلویزیون آمدند و باز به تفسیر سیاسی پرداختند. جالب تر از همه اینست که هنوز هم افرادی پیدا می شوند و بی آنکه اندک زمانی از خود شکیبایی نشان دهند باز نقطه نظرات سیاسی آقای همایون را به چالش می کشند و کاش این افراد شکیبایی را که لازمه کار سیاسی است پیشه خود می کردند تا چون بسیاری دیگر رو سیاه در برابر زمان نگردند.
هرچند ایشان نیز چون همه ما دارای ایراداتی هست اما این ایرادها به گونه ای نیستند که در فرایند مبارزات مردم اثر منفی آنچنانی داشته باشند. و در مقام مقایسه با دیگر افراد ایشان اگر نمره 18 از 20 بگیرد دیگران فکر نمی کنم حتی 10 را نیز بگیرند.

راه ایرانی

۳ نظر:

  1. زمانی که پا به میدان مبارزه میگذاریم اگر با چشم عریان بنگریم تازه متوجه میشویم نمره افراد مبارز چند است، شهرام همایون برای من یک فرد خاص محسوب میشود، کسی که عشق نهفته مرا نسبت به ایران تبدیل به تلاش کرد، یاد گرفتم جای آه کشیدن و افسوس خوردن کاری انجام دهم، در اجتمعات اعتراضی شرکت کنم و بدانم که هستم و میتوانم در ساختن تاثیر داشته باشم ، این حس را مدیون او هستم، باورش دارم و از شروع جنبش ما هستیم لحظه ای به عملکرد او تردید ندارم و امیدوارم با پشتیبانی هم میهنان بتوانیم از قدرت شهرام همایون استفاده بهینه کنیم، زنده باد آزادی، ما هستیم

    پاسخحذف
  2. چرااز ایشان پشتیبانی میکنم برای اینکه.

    یاد گرفتم که چطور به مخالفم احترام بگذارم.

    یاد گرفتم شناخت کامل پرچم شیرو خورشیدنشان کشورم که چه اندازه ارزشمند است.

    یاد گرفتم به باورهای سیاسی ومذهبی دیگران احترام بگذارم.

    یاد گرفتم چیزی راکه درسال 57 نمیدانستم اکنون میدانم.

    یاد گرفتم در مدت 12 سال تاریخ مملکتم چیست......

    پاسخحذف
  3. دورد بر شما خسته نباشي من يكي از طرف داري پرپا قرص شما هستم ماهم هستيم از كاشان

    پاسخحذف