مناسبت ها

من عاشق ایرانم و ایران تنها سرای من است

۱۳۹۰ آذر ۸, سه‌شنبه

۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

صد بار گفتیم خشت نخست را کج نگذارمعمار جان


صد بار گفتیم نظریه هم می دهید به آخر و عاقبتش بیندیشید گوش ندادند و نظریه دادن والکی الکی خودشان را با ما آریایی ها قاطی کردن گفتند ما و شما ریشه هایمان از یک جا توی آسیای میانه است گفتیم نیست گفتند هست و به خاطرش جنگ جهانی راه انداختند. حالا دیدین نیست؟ حالا هم الکی نگو ایرانی ها آریایی نیستند برو ریشه خودت را درست بیاب ایرانی آریایی بوده و هست و خواهد بود.   

۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

درد دلی به بهانه هزاران بیانیه "جنگ نه"




قرن ها است که مردم ایران در پی چشیدن مزه شیرین آزادی هستند آزادی را دیریست که از این مردمان ربوده اند از آن لحظه که لشکر تازیان بر ایران مستولی شد و خون ایرانیان را آنقدر ریخت تا آسیاب ها با آن به حرکت در آیند ایرانیان تنها و تنها به آزادی می اندیشیدند و در این راه در طی 14 قرن گذشته خون ها داده اند ولی دریغ که هنوز تا رسیدن به آزادی راهی دراز در پیش است.
از زمان آغاز حمله تازیان به ایران عده ای همیشه بر طبل "جنگ نه" می کوبیدند شاید بتوان آغاز گر این "جنگ نه" را آنان دانست که راه نفوذ به شهر مداین را به تازیان خسته و فرسوده از محاصره بی ثمر نشان دادند یا که شاید بتوان آن را به سیاه دیلمی نسبت داد که فرمانده بخشی از ارتش ایران بود که برای جنگ با تازیان فرستاده شده بود ولیکن به جای جنگ از راه همکاری با آنان در آمد و باعث سقوط شهری دیگر از ایران به دست تازیان شد یا که نه شاید باید افشین را مسوول کوبیدن بر طبل "جنگ نه" دانست که بابک را تسلیم خلیفه عباسی نمود تا خلیفه عباسی اندام بابک را از بدن او جدا نماید و سرانجام او را بکشد و در بین دو نماز سری به اتاقکش زند تا دختران بابک را که اینک اسیر دست اویند مورد تجاوز قرار دهد. شاید هم بتوان "جنگ نه" را به آنان نسبت داد که جایگزینی تاریخ تازی را با تاریخ ایرانی ناپسند خواندند و مانعش شدند.
آه که چه بسیارند "جنگ نه" ها و چه دلخراش است هر حادثه که در پی آنها رخ داده است. در حادثه در پی این "جنگ نه" ها می بینیم که سخن از یک چیز است تسلیم، آری تسلیم تازی شدن. همه این "جنگ نه" ها در حالی در گوش ما خوانده شده است و می شود که همیشه جنگی بزرگ در جریان بوده است جنگ بین دو فرهنگ، از یک سو فرهنگ غنی و والای ایرانی و از سوی دیگر فرهنگ تازی. در همه این قرن ها به دست "جنگ نه" گوهای بیگانه پرست، فرهنگ ایرانی ضربه هایی بزرگ خورده است و اینک من خسته از این "جنگ نه" ها هستم من از تسلیم شدن بی جنگ خسته ام. باید طرحی نو در انداخت. باید حرکتی تازه نمود باید که به هر اشغالگر نه گفت چه تازی چه آمریکایی یا از هر مرز و بوم دیگری که باشد دیگر گوش من صدای بلند طبل "جنگ نه" یک سویه را نمی شنود چرا که دیری است سکوتم را شکسته ام و فریاد می زنم که گر "جنگ نه" پس این همه زخم بر تن فرهنگ من چیست؟ که اگر "جنگ نه" پس این همه نام غیر ایرانی از برای چیست؟ که اگر "جنگ نه" پس این تاریخ تازی از برای چیست؟ که اگر "جنگ نه" پس این سید و حاجی بازی از برای چیست؟ اگر "جنگ نه" پس آن آخوند تازی صفت از برای چه حکمران است؟ اگر "جنگ نه" پس آن همه ایرانی در زندان از بهر چیست؟  اگر "جنگ نه" پس نابودی مجسمه قهرمانان ایرانی از بهر چیست؟
برای نه گفتن به جنگ بسیار دیر است قرن ها است که جنگی بر پا است و ما را با “جنگ نه” های گوناگون فریفته اند و از همراهی کردن با بابک ها و مازیارها به دور داشته اند آری ما هم با جنگ سر سازگاری نداریم اما اکنون می دانیم که در میانه یک جنگیم یک جنگ که قرن ها است ادامه دارد و اینک برای جلوگیری از اضافه شدن نیروی سوم به نفع دشمن و برای جلوگیری از هرگونه شکست باید برخاست باید کاری کرد باید بودن را فریاد زد باید که هم صدا شد و ما هستیم گویان هم از اضافه شدن نیروی سوم در جبهه دشمن جلوگیری نمود و هم دشمن را از خانه بیرون نمود. بودن در هزاران بیانیه نیست، بودن در عمل است باید که هزاران بیانیه را به کناری انداخت و در میانه میدان، بودن را اثبات کرد.  



۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

پشتیبانی یا جلوگیری از جنگ کدام را باید برگزید


از زمان حمله آمریکا به افغانستان هر از چند گاهی در گمانه زنی ها احتمال حمله آمریکا به ایران افزایش می یابد و باعث ایجاد بحث هایی در پشتیبانی یا جلوگیری از آن بین موافقان و مخالفان جنگ می شود و در چند روز اخیر باز در گمانه زنی ها احتمال حمله آمریکا به ایران افزایش یافته است و من در این اندیشه ام که در کدام سوی باید بایستم آیا باید پشتیبان جنگ باشم یا که نه باید مخالف جنگ آمریکا با ایران باشم؟
از یک سو می نگرم که هم اکنون کشورم در اشغال عده ای بیگانه است و هر روز بیش از روز پیش به قهقرا فرو می رود بنابراین می گویم حال که کشور ما در اشغال است چه بهتر که در اشغال مردمانی با فرهنگ بالاتر از آنان که اکنون مشغول استعمار و استثمار ما هستند باشیم و از سوی دیگر می دانم که احتمال دارد حاصل این جنگ تنها ویرانی بیشتر ایران باشد و اشغالگران کنونی حذف نشوند بلکه همچنان بر مسند قدرت بمانند که این فاجعه ای بس بزرگ تر خواهد بود. و اما در مورد نقش مردم ایران
هم چنان اختلاف میان گروه های مخالف این نظام اشغالگر آنچنان بالاست که توانا در ایجاد حرکتی بزرگ و هماهنگ در میان مردم نیستند و هر یک تنها خود را نماینده خواست مردم ایران می دانند و این را خوب می دانند که هیچ یک از انان به تنهایی دارای پایگاه آنچنان بزرگی در میان مردم نیستند ولی از آن جهت که تنها قدرت را از برای خود می خواهند بنابراین حاضر به نشستن در کنار دیگر گروه های اپوزیسیون نیستند و از سویی خود مردم هم به نظر نمی رسد به آنچنان فرهیختگی ای رسیده باشند که بتوانند خود را از نیرنگ های اشغالگران به دور دارند و بتوانند حرکات اعتراضی هماهنگی را سامان دهند و چه بسا عده ای از آنان هم اکنون در حال لحظه شماری برای حمله آمریکا به ایرانند با این خیال که آمریکا زحمت آنچه را که آنها می بایست انجام دهد به جایشان انجام دهد.
این موارد باعث شده است تا من در انتخاب میان مخالفت یا پشتیبانی از جنگ بین ایران و آمریکا دچار سردر گمی شوم و نتوانم تضمیم بگیرم که کدام یک را باید بر گزید چرا که هر یک را که بر گزینم می تواند در پایان یک فاجعه برای ایران باشد.

۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه

باید تاریخ را گاه با نگاهی دیگر نگریست:


در این سرزمین ایران مواردی هست که نه متعلق به یک دوره و زمان خاص و نه وابسته به نوع سیستم حکومتی خاصی می باشد ابن موارد ارزشهایی ملی هستند متاسفانه عده ای از روی دشمنی با این ارزش ها و عده ای از روی باور اشتباه آنها را به شیوه حکومتی خاصی یا زمان خاصی متعلق می دانند و این عمل خواسته یا نا خواسته عده ای را از آن ارزش های ملی فراری می دهد و این در حالی است که اکنون رژیمی اشغالگر بر سرزمین ما ایران حاکم است که او نیز در تلاش و کوشش برای نابودی این ارزش ها لحظه ای درنگ نمی کند.
یکی از این ارزشهای ملی سال نخست هر کشوری است این که سال نخستین تاریخ کشور چه زمانی انتخاب شود دارای اهمیتی فراوان است زیرا از یک سو نشانگر قدمت، فرهنگ و پایداری یک سرزمین یا مردمانش است و از سوی دیگر این سال از حادثه ای مهم در تاریخ آن سرزمین یا آن مردم نشان دارد که این نقطه عطف اگر باعث سرفرازی مردمان آن سرزمین نباشد باعث سرافکندگی آنان نیز نمی شود.
ما در کشوری زندگی می کنیم که بی هیچ تردید دارای قدمت، فرهنگ و پایداری ای به مراتب بیش از 1390 سال است و از سوی دیگر در این کشور نقطه عطفی وجود دارد که نه تنها در تاریخ این سرزمین بی همتا بوده است بلکه در کل تاریخ این زمین بی همتاست و این نقطه عطف چیزی نبوده است به جز صدور نخستین فرمان حقوق بشر توسط کوروش بزرگ، قانونی که تا آن لحظه کسی نه دیده بود و نه شنیده بود. این حادثه 2570 سال پیش رقم خورد و ما چنان از این نقطه مهم و متفاوت تاریخمان فاصله گرفته ایم که گویی چنین لحظه ای در تاریخ ما مردمان ایران زمین وجود نداشته است و ما مردمانی هستیم که از 1390 سال پیش که پیامبر اسلام محمد بن عبدالله از مکه به مدینه مهاجرت کرده است ما دارای قدمت و فرهنگ شده ایم و این در حالی است که در آن روزگار ما را با سرزمینی که محمد در آن می زیسته هیچ پیوندی نبوده است و حتی در آن زمان شاید اندک مردمانی از این سرزمین از وجود چنین فردی خبر داشته اند و تنها پس از اشغال ایرانمان توسط سربازان عرب بود که همه ما آنها را شناختیم. این در حالی است که ما پیش از آنان دارای سیستم حکومتی و فرهنگ و تمدن بوده ایم و آنان به جز وارد کردن خسارات هنگفت به این کشور چیزی برایمان به ارمغان نیاورده اند و ما اکنون در تاریخ هایمان از سال نخست آنان به عنوان مبنای شمارش سال ها استفاده می نماییم و به نوعی این گفته آنان را تایید می نماییم که ما پیش از اسلام هیچ بوده ایم و پس از آنست که دارای فرهنگ و تمدن شده ایم و در ضمن همه اینها به آنها می گوییم که سرزمین ما همچنان در زیر یوغ استعمار شماست و ما بنده شماییم.
البته یکی از دلایل اصرار بر استفاده از این سال نخست عربی در میان بعضی از هم میهنان این است که عده ای دیگر از هم میهنان سال نخست مبنای شمارش سال ها در ایران را که سال صدور نخستین فرمان حقوق بشر از سوی کوروش بزرگ است را به حکومت پادشاهی مرتبط می کنند و هم میهنانی که با این سیستم حکومتی مخالفند چون نقطه ای دیگر را نمی یابند به سال نخست عربی تن در می دهند و این در حالی است که این سال نخست ماورای نوع سیستم حکومتی است و نباید آن را به سیستمی حکومتی نسبت داد و از ارزش ملی آن کاست و ارزش آن را به حد ارزشی برای یک سیستم حکومتی کاهش داد.  
هیچ حرکتی بدون یاری و همراهی بیشترین افراد یک جامعه به هدفش نمی رسد پس بیایید تا از سال نخست ایرانی به عنوان مبنای شمارش سال ها استفاده نماییم.  
امید است با بازگشت به ارزش های ملی و با یافتن شناختی کامل تر از خود، بتوانیم رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی را با کمترین هزینه ممکن از اریکه قدرت به زیر بکشیم.